سفارش تبلیغ
صبا ویژن



چرا قرآن عربی؟ - پژوهش در تفسیر

جواب: نزول قرآن به زبان عربى با توجه به مخاطبان نخستین و شخص پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم که عرب زبان بودند، یک جریان طبیعى است و هر سخنور و دانشمندى، مطالب خویش را با زبان مخاطبان خود بیان مى‏کند یا مى‏نویسد؛ مگر آن‏که به دلایلى پیمودن این مسیر طبیعى ، غیر ممکن باشد و یا در پیش گرفتن روش دیگر، ضرورى به نظر برسد. 1-
خداوند نیز در ارسال پیامبران و ابلاغ پیام‏هاى خویش، همین روش طبیعی را تأیید کرده و به کار گرفته است:«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ فَیُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ‏؛ -2- و ما هیچ فرستاده‏اى را جز با زبان مردمش نفرستادیم تا [بتواند حقایق را] براى آنان به روشنى بیان کند؛ پس خداوند هر کس را بخواهد گمراه و هر کس را بخواهد، هدایت مى‏کند و او شکست ناپذیر و فرزانه است».
رسولان الهى، هم پیام را با زبان قوم و مخاطبان خویش مى‏آورند و هم معارف را متناسب با سطح فرهنگى و علمى آنان بیان مى‏کنند، و هم نوع معجزاتى که براى اثبات ارتباط خویش با خدا مى‏آورند، با ابداعات، علوم و فرهنگ پیشرفته و رواج یافته آنان متناسب است.
بنا بر آن‏چه گذشت، اگر قرآن به زبانى جز زبان عربى نازل مى‏شد، جاى آن داشت که از حکمت نزول قرآن به آن زبان، سؤال و گفته شود: با آن‏که مخاطبان نخستین این پیام، عرب زبان هستند، چرا این پیام به زبان عربى نازل نشده است؟ پس نزول قرآن به زبان عربى در درجه اوّل، امرى طبیعى است که در مورد تمامى کتاب‏هاى آسمانى، بلکه در مورد همه پیام‏هایى که مخاطبان اولیه‏اش ملت، قوم یا گروهى خاص هستند، جریان دارد؛ ولى در خصوص قرآن، جهت دیگرى نیز وجود دارد که ضرورت به کارگیرى این روش و نزول قرآن به زبان عربى را دو چندان مى‏کند و آن، تحدّى و طلب همانندآورى این کتاب است.
اگر قرآن به زبان عربى نباشد، چگونه مى‏شود از مخاطبانى که جز با زبان عربى آشنا نیستند، یا تسلط کافى بر زبان‏هاى دیگر ندارند، درخواست شود که براى روشن شدن حقّانیت یا نادرستى مدّعاى پیامبر، سخنى همانند قرآن بیاورند؟ در این صورت به آسانى خواهند گفت:ما عرب زبان‏ها، محتواى پیام تو را نمى‏فهمیم؛ پس چگونه همانند آن را بیاوریم؟ پس تحدّى به قرآن نیز اقتضا مى‏کند که این پیام به زبان مخاطبان اولیه‏اش باشد تا آن را درک کنند و بتوانند در باب درستى یا نادرستى مدعاى پیامبر، خود را بیازمایند و حقیقت برایشان روشن شود.
آیه دوم سوره یوسف و آیه سوم زخرف که هدف از نزول قرآن به زبان عربى را تعقل و درک این کتاب از سوى مخاطبان مى‏دانند نیز اشاره به این حقیقت دارند، و آیات دالّ بر آسان ساختن قرآن به زبان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و براى پند گرفتن از آن نیز مؤید آن است؛ چنان که تناسب بین نزول قرآن به زبان عربى و انذار و تبشیر و تقوا که هدف چنین نزولى در آیات 195 شعراء؛ 113 طه؛ 28 زمر؛ 7 شورى؛ 12 احقاف؛ 85 دخان، و 7، 22، 32 و 40 قمر مطرح شده، با همین وجه قابل تبیین است؛ زیرا نخستین شرط مؤثر واقع شدن انذار، تبشیر و حصول تقوا در مخاطبان، قابل فهم بودن پیام براى آنان است؛ چنین شرطى براى نخستین مخاطبان قرآن، فقط در صورتى حاصل مى‏شود که قرآن به زبان ایشان،یعنى زبان عربى نازل شود؛_3- با این همه، برخى از آیات ناظر به عربى بودن قرآن، به نکات یا حکمت‏هاى دیگرى در خصوص نزول قرآن به زبان عربى اشاره دارد که به اختصار از آن‏ها یاد مى‏شود:
الف) پیش‏گیرى از بهانه‏جویى مخالفان‏
در آیه 44 سوره فصّلت آمده است:«لَوْ جَعَلْناهُ قُرْآناً أَعْجَمِیًّا لَقالُوا لَوْ لا فُصِّلَتْ آیاتُهُ ءَ أَعْجَمِیٌّ وَ عَرَبِیٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدىً وَ شِفاءٌ وَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ فِی آذانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَیْهِمْ عَمًى أُولئِکَ یُنادَوْنَ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ؛ و اگر آن [کتاب‏] را خواندنى اعجمى قرار مى‏دادیم، مى‏گفتند: چرا آیاتش تبیین نشده است؟ آیا مردمى اعجمى و قرآنى عربى [با یک‏دیگر تناسب دارند]؟! بگو آن [قرآن‏] براى کسانى که ایمان آورده‏اند، رهنمود و بهبودى بخش است و کسانى که ایمان نمى‏آورند، در گوش‏هایشان سنگینى است و قرآن بر آنان [مایه‏] کور باطنى است. آنان از مکانى دور ندا مى‏شوند».
در این آیه شریف، راز نزول قرآن به زبان عربى (نه اعجمى) این نکته دانسته شده که ابهام و نامفهوم بودن آیات، بهانه‏اى براى مخالفان نشود و به منظور تسلیم نشدن در برابر آن، تناسب نداشتن کتاب با مخاطبان را نشان عدم حقانیت این کتاب معرفى نکنند. در ذیل آیه آمده است که مخالفان قرآن اکنون که این کتاب با زبان خودشان و در قالبى قابل فهم برایشان نازل شده، باز هم نمى‏پذیرند؛ زیرا در گوش‏هاشان گرانى است؛ ولى اگر به زبان عربى نمى‏بود، بهانه‏اى داشتند، و نزول قرآن به عربى، این بهانه را از دست ایشان گرفته است.
ب) زمینه‏سازى براى پذیرش عرب‏
آیه 198 سوره شعراء «وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلى‏ بَعْضِ الْأَعْجَمِینَ؛ فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ ما کانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ» اشاره به این نکته دارد که ملت عرب (دست کم اعراب معاصر) نزول قرآن (سخن و پیام خدا) را از سوى فردى غیر عرب پذیرا نبوده‏اند و اگر قرآن بر فردى غیر عرب نازل مى‏شد، پیامبرى وى و سخنش را نمى‏پذیرفتند. آیه شریف 97 مریم نیز که از آسان ساختن قرآن به زبان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم به منظور بشارت دادن به پرهیزکاران و بیم دادن قومى سرسخت سخن مى‏گوید، مى‏تواند به همین مطلب اشاره داشته باشد.
ج) رد اتهام مخالفان‏
استفاده دیگر قرآن از نزول آن به زبان عربى این است که شبهه مخالفان را که مى‏گویند:
پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم قرآن را از انسان دیگرى فرا گرفته و این کتاب وحى، آسمانى نیست، باطل مى‏کند؛ زیرا زبان کسى که قرآن را به او منتسب مى‏دانند، اعجمى است؛ در صورتى که زبان قرآن، عربى روشن است و بر فرض که مطالب آن از انسان دیگرى گرفته شده باشد، امکان صدور الفاظ آن از فردى اعجمى منتفى است. این مطلب در آیه 103 سور?نحل آمده است که مى‏فرماید: «وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّما یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ». نتیجه نهایى این بررسى آن است که نزول قرآن به زبان عربى یک جریان طبیعى است که با توجه به تحدّى قرآن، ضرورت آن دو چندان مى‏شود و نزول قرآن به زبان غیر عربى یا بر فردى غیر عرب، زمینه ابهام و بهانه‏جویى و عدم پذیرش آن را فراهم مى‏ساخت.5.



 1 . برخى معتقدند که همه کتاب‏هاى آسمانى به زبان عربى فرود آمده‏اند و پیامبرانى که امت آنان عرب زبان نبوده‏اند، پیام‏هاى عربى آسمانى را به زبان قوم خود براى آنان بازگو کرده‏اند.قرآن‏شناسى(مصباح)، ج‏1، ص: 87.
2-
ابراهیم/ 4.
3-
مرحوم علامه طباطبایى- رضوان الله تعالى علیه- آیه سوم از سوره فصلت را نیز که مى‏فرماید: «کِتابٌ فُصِّلَتْ آیاتُهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ»، ناظر به همین وجه مى‏داند، گرچه وجه دیگرى را نیز مطرح ساخته است. وى در ذیل آن آیه مى‏نویسد: مفعول واژه «یعلمون» یا محذوف است و قبل از حذف چنین بوده است:«لقوم یعلمون معانیه لکونهم عارفین باللّسان الّذى نزّل به و هم العرب»؛ براى مردمى که معانى آن را مى‏دانند؛ چون به زبانى که قرآن به آن زبان نازل شده، دانایند و آنان مردم عرب زبان هستند» و یا مفعول ترک شده، و معناى جمله این است: «براى قومى که اهل دانش‏اند.» در ادامه به تبیین و توضیح وجه اوّل (حذف مفعول) مى‏پردازد. (طباطبائى، محمد حسین؛ همان ج 17، ص 359).
4- در مورد این آیه، آراى مختلفى مطرح است که مناسب‏ترین وجه، همان بیان مذکور در متن است. براى اطلاع بیش‏تر در این باب ر. ک: آلوسى، شهاب الدین محمود؛ همان، ج 24، ص 129 و 130.
5- قرآن شناسی، ج1، 96.



نویسنده : پژوهشگر » ساعت 10:37 صبح روز چهارشنبه 90 آذر 23


عربى بودن قرآن
قرآن مجید

زبان قرآن، زبان عربى است که در قرآن، گاه به «قرآن عربى‏» (هفت مورد) و زمانى به «لسان عربى‏» (سه مورد) و یا «حکم عربى‏» (یک مورد) تعبیر شده و در تمامى موارداستعمال، از آن با تجلیل و عظمت‏یاد شده است. قبل از بررسى موضوع عربى بودن کلام الهى، لازم است به یک اصل اساسى، که خودقرآن آن را مطرح نموده است، اشاره‏کنیم. ارسال رسولان و پیامبران الهى به سوى اقوام و ملت‏هاى مختلف،جز به زبان آن‏ها صورت نگرفته و این هم زبانى هر پیامبر با قوم خویش یک اصل کلى و فراگیر بوده است:
وما ارسلنا من رسول الابلسان قومه لیبین لهم; (1)
و ما هیچ پیامبرى را جز به‏زبان قومش نفرستادیم تا [ حقایق را] براى آنان بیان کند.  این قاعده کلى در ارسال رسل الهى، در زمینه انزال کتب آسمانى نیز جارى گشته :
وکذلک اوحینا الیک قرآنا عربیا لتنذر ام‏القرى ومن حولها; (2)
 و بدین گونه «قرآن عربى‏» به سوى تو وحى کردیم تا [مردم] مکه و کسانى را که پیرامون آنند هشدار دهى. بنابراین، عربى بودن قرآن امرى طبیعى بوده است; چرا که پیامبر از میان قومى مبعوث به رسالت گشت که زبانشان عربى بود. این امر منافاتى با رسالت جهانى و دعوت همگانى او، که براى همه عصرها و نسل‏هاست و هدایتگرى کتابش که «هدى للناس‏»است، ندارد. هشدار به مردم مکه، که در سوره شورى آمده است، تنها از این جهت است که پیامبر در مراحل اولیه حرکت جهانى خود مامور به هدایت بستگان، نزدیکان و مردم منطقه خویش است. معقول نیست که پیامبرى به هدایت و ارشاد مامور گردد، آن گاه کتابى را که مردم با زبان آن بیگانه‏اند، به آنان عرضه نماید. در مورد عربى بودن قرآن به این واقعیت نیز باید توجه شود که زبان‏شناسان عقیده دارند که زبان عربى از دامنه و گستره‏اى بسیار وسیع برخوردار است و از این جهت بر سایر زبان‏ها تفوق و برترى دارد. به عنوان مثال افعال در زبان عربى به جاى شش صیغه، چهارده صیغه دارند; تمام اسم‏ها مؤنث و مذکر دارند و افعال و ضمایر و صفت‏ها هم مطابق آنها مى‏باشند. فراوانى مفردات و اشتقاق کلمات، دستور زبان و فصاحت و بلاغت آن نیز، این زبان را از دیگر زبان‏ها ممتاز مى‏سازد. به همین دلیل است که در مورد زبان عربى قرآن در روایتى آمده‏است: یبین الالسن ولاتبینه الالسن; (3) عربى فصیح، از واژه‏ها و ساختارى برخوردار است که گویایى دیگر زبان‏ها را دارد در حالى که زبان‏هاى دیگر گویایى زبان عربى را ندارند. براساس روایتى که ابن عباس از پیامبر نقل کرده است، زبان عربى، زبان اهل بهشت است. (4) بدون تردید خداوند براى آخرین کتاب آسمانى خود، که تا ابد زنده و پاینده خواهدبود، بهترین زبان راانتخاب مى‏کند و براى دفع هرگونه ابهامى، همه‏جا انتخاب آن را به خود نسبت داده و از آن به «عربى مبین‏» یاد مى‏کند.
اینک
نظرى کوتاه و گذرابه برخى از این آیات:
انا انزلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون; (5)
ماآن‏راقرآن‏عربى‏نازل‏کردیم،باشدکه بیندیشید.
انا جعلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون; (6)
 ماآن راقرآن عربى قرار دادیم،باشد که بیندیشید.
وکذلک انزلناه حکما عربیا; (7)
و بدین سان آن [قرآن] را فرمانى روشن نازل کردیم.
وهذا لسان عربى مبین; (8)
و این [قرآن] به زبان عربى روشن است.
بلسان عربى مبین; (9)
[قرآن] به زبان عربى روشن.
دو آیه سوره یوسف و زخرف گویاى این حقیقتند که کسوت عربیت، مستند به خداوند است و اوست که معنا و محتواى قرآن را در پوشش لفظ عربى نازل فرموده است تا قابل تعقل و تامل باشد. در آیه سوره زخرف به دنبال ذکر این مطلب مى‏فرماید: وانه فى ام الکتاب لدینا لعلى حکیم; و همانا آن در کتاب اصلى [لوح محفوظ] به نزد ما سخت والا و پر حکمت است‏».
علامه طباطبائى مى‏گوید: دو جنبه عربیت الفاظ قرآن و استناد آن به وحى، در ضبط اسرار آیات و حقایق معارف دخیلند. اگر تنها معنا و مفهوم آیات به پیامبر القا شده والفاظ از پیامبر بود،آن گونه که در احادیث قدسى چنین است، و یا اگر به لغت دیگرى ترجمه گردیده بود،بخشى از اسرار آیات پوشیده مى‏ماند و از دسترس عقول بشر خارج مى‏گشت. (10) ظاهرا دلیل عربى بودن را اولین بار خداوند در سوره مریم بیان فرموده است:
فانما یسرناه بلسانک لتبشر به المتقین وتنذر به قوما لدا; (11)
در حقیقت ما این[قرآن] را به زبان تو آسان ساختیم تا پرهیزگاران را بدان نوید، و مردم ستیزه جو را بدان بیم دهى.
تسهیل در آیه مذکور خبر از حالت‏سابقى از قرآن مى‏دهد که در آن حالت، تلاوت و فهم آیات بشر ممکن نبوده است و خداوند از آن در سوره زخرف خبرداده است که: وانه فى ام الکتاب لدینا لعلى حکیم. (12)
در آیه سوره مبارکه «نحل‏» در پاسخ به آنان که تعلیم قرآن به پیامبر را به شخصى نسبت داده بودند (13) ،
مى‏فرماید: لسان الذى یلحدون الیه اعجمى وهذا لسان عربى مبین; زبان کسى که این نسبترا به‏او مى‏دهند غیرعربى است و این قرآن به‏زبان عربى روشن است. به احتمال قوى مراد از «اعجمى‏» در آیه، «غیرفصیح‏» است. راغب اصفهانى مى‏گوید: اعجام به معناى ابهام است. غیرعرب را «عجم‏» گویند و مراد از عجمى شخص منسوببه غیرعرب است; اما «اعجم‏» به کسى گفته مى‏شود که ابهام و نارسایى در گفتار داشته باشد و فصیح نباشد; خواه عرب باشد یا غیرعرب (14) . حال چگونه تصور مى‏شود مردى که زبان فصیح ندارد، قرآن را که عربى فصیح و مبین است به پیامبر تعلیم دهد؟ احتمال دیگر در معناى آیه، آن است که مراد از «اعجمى‏» غیرعرب باشد که گفته‏اندبه پیامبر تعلیم داده است. این احتمال را بعضى در آیه 44 سوره فصلت نیز داده‏اند: ولو جعلناه قرآنا اعجمیا لقالوا لولا فصلت آیاته ءاعجمى وعربى; اگر [این کتاب را] قرآنى غیرعربى گردانیده بودیم قطعا مى‏گفتند:  «چرا آیه‏هاى آن روشن بیان نشده؟ کتابى غیرعربى [مخاطب آن] عرب زبان؟».
بنا به احتمال فوق، از آیه استفاده مى‏شود که عصبیت و لجاجت عرب آن زمان - که تسلیم‏پذیرى آنان را در برابر حق دشوار مى‏نمود - به هیچ وجه در برابر کتابى غیرعربى تن در نمى‏داد. از آن چه گفتیم معلوم شد که با توجه به ویژگى زبان عربى، و بعثت پیامبر از میان عرب فصیح، اگر قرآن غیرعربى بود، جاى سؤال و نکته‏گیرى وجودداشت; چرا که عربى بودن آن امرى طبیعى و عادى بوده است; اما این مساله که چرا پیامبر عربى بوده است، و یا این که چرا آخرین دین، خاستگاهش شبه جزیره عربستان بوده است، امرى خارج از بحث‏هاى علوم قرآنى است و پاسخ آن را باید در مباحث کلامى مربوط به نبوت جست‏وجو نمود.

نزول قرآن به زبان عربى با توجه به مخاطبان نخستین و شخص پیامبر(ص) (که عرب زبانند) یک جریان طبیعى است. هر سخنور و دانشمندى مطالب خویش را با زبان مخاطبان خود بیان مى‏کند یا مى‏نویسد، مگر آن که پیمودن چنین مسیرى طبیعى به دلایلى، غیر ممکن باشد یا در پیش گرفتن رویّه‏اى دیگر ضرورى به نظر برسد.
خداوند در ارسال پیامبران و ابلاغ پیام‏هاى خویش همین رویه را تأیید کرده و به کار گرفته است: "و ما أرسلنا مِن رسول إلاّ بلسان قومه لیبیّن لهم فیضلّ اللَّه مَن یشاء و یهدى مَن یشاء و هو العزیز الحکیم؛ ما هر فرستاده‏اى را با زبان مردمش فرستادیم تا بتواند حقایق را براى آنان به روشنى بیان کند. پس خداوند هر کس را بخواهد، گمراه و هر کس را بخواهد، هدایت مى‏کند و او شکست‏ناپذیر و فرزانه است".(1)
رسولان الهى هم پیام را با زبان قوم و مخاطبان خویش مى‏آورند و هم معارف را متناسب با سطح فرهنگى و علمى آنان بیان مى‏کنند. بنابراین اگر قرآن به زبانى غیر از زبان عربى بود، جاى آن داشت که از حکمت نزول قرآن به آن زبان سؤال شود که چرا با این که مخاطبان عرب بودند قرآن به زبان دیگرى که مردم آن زمان نمى‏فهمیدند نازل شد. پس نزول قرآن به زبان عربى در درجه اوّل امرى طبیعى است
ثانیاً قرآن که به زبان عربى نازل شد، جلوى بهانه‏گیرى‏هاى اعراب آن زمان را گرفت، چون اگر قرآن به زبان غیر عربى بر آنان نازل مى‏شد، بهانه آنها این بود که این کتاب براى ما قابل فهم نیست. در سوره فصلت مى‏فرماید: "و اگر آن کتاب را به زبان عجمى قرار مى‏دادیم مى‏گفتند چرا آیاتش براى ما قابل فهم نیست".(2)
ثالثاً ملت اعراب دست کم اعراب معاصر زمان پیامبر(ص) نزول قرآن را از سوى فردى غیر عرب نمى‏پذیرفتند و اگر مثلاً پیامبر ایرانى بود و قرآن او به زبان فارسى بود، اعراب زیر پذیرش آن نمى‏رفتند.
در سوره شعراء آیه فرموده است: "و لو نزلنا على بعض الاعجمین فقرأه علیهم ما کانوا به مؤمنین؛ اگر قرآن را بر شخصى غیر عرب نازل مى‏کردیم اعراب آن را نمى‏پذیرفتند".(3)
--------------------------------------------------------------------------------------------------
پى‏نوشت‏ها:
1. ابراهیم (14) آیه 4.
2. فصلت (41) آیه 24.
3. شعراء (26) آیه 198.



نویسنده : پژوهشگر » ساعت 10:30 صبح روز چهارشنبه 90 آذر 23


چرا قرآن به زبان عربی نازل شده است؟
1- باتوجه به روحیه خاص مردم عربستان و خوی تعصب و جاهلیت و نادانی که با اعتقادات آنان عجین گشته بود و نیز با زبان عربی به خوبی آشنایی داشتندو به آن شعر می سرودند و نثر می نوشتند و باهم رقابت ادبی داشتند، اگر زبان قرآن، زبان دیگری غیر از زبان عربی بود یقینا لجاجت با قرآن و آوردن آن مضاعف می شد و از آنجا که قرآن کریم کلام خدا است و کلام خدا باید با روشن ترین وجه بیان شود و هیچ گونه ابهام و گنگی نداشته باشد لذا قرآن به زبان عربی نازل گردیده تا زمینه برای بهانه جویان فراهم نباشد.
قرآن کریم می فرماید: “ولو جعلناه قرآن عربیا اعجمیا لقالو لولافصلت آیاته.”(فصلت /44)اگر این قرآن را گنگ و مبهم نازل می کردیم آنها می گفتندچرا آیاتش روشن و مشروح بیان نشده است.”
در این آیه اعجمی در مقابل عربی قرار گرفته و به معانی کلام غیر فصیح است.

-2 فرستادن رسولان و پیامبران الهى به سوى اقوام و ملت هاى گوناگون، جز به زبان آن ها صورت نگرفته و این هم زبانى هر پیامبر با قوم خویش، یک اصل کلى و فراگیر بوده است:
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُول إِلاّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ(ابراهیم/4) و ما هیچ پیامبرى را جز به زبان قومش نفرستادیم تا - حقایق را - براى آنان بیان کند.
این قاعده ى کلى در فرستادن رسولان الهى، در زمینه انزال کتب آسمانى نیز جارى گشته است:
وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ قُرْآناً عَرَبِیًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها(شوری /7) و بدین گونه «قرآن عربى» به سوى تو وحى کردیم تا - مردم - مکه و کسانى را که پیرامون آنند، هشدار دهى.
بنابراین، عربى بودن قرآن امرى طبیعى مى باشد; چرا که پیامبر از میان قومى برانگیخته شد که زبانشان عربى بود. مخاطبان اولیّه ى پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) و قرآن کریم، مردم منطقه مکه و اطراف آن بودند، گرچه در مراحل بعدى، رسالت، جهانى و دعوت همگانى شد (هدى للناس) لیکن معقول نیست که قرآن به زبانى که اولین مخاطبان و نزدیکان پیامبر با آن بیگانه هستند، نازل شود، به بیانى دیگر معنا ندارد که پیامبرى در میان جامعه اى به رسالت مبعوث شود، ولى کتاب آسمانى او به زبان جامعه ى دیگرى باشد و مخاطبان نخستین او نتوانند از آن بهره اى ببرند.
خداوند در ارسال پیامبران و ابلاغ پیام‏هاى خویش همین رویه را تأیید کرده و به کار گرفته است: "و ما أرسلنا مِن رسول إلاّبلسان قومه لیبیّن لهم فیضلّ اللَّه مَن یشاء و یهدى مَن یشاء و هو العزیز الحکیم؛(ابراهیم/4)ما هر فرستاده‏اى را با زبان مردمش فرستادیم تا بتواند حقایق را براى آنان بهروشنى بیان کند. پس خداوند هر کس را بخواهد، گمراه و هر کس را بخواهد، هدایتمى‏کند و او شکست‏ناپذیر و فرزانه است.

3. زبان شناسان عقیده دارند که زبان عربى داراى امتیازاتى است که در سایر زبان ها نیست; قواعد آن قیاسى تر از سایر زبان هاست. اشتقاق کلمات و واژه هاى آن بیش از سایر زبان هاست.براى مثال افعال در زبان عربى به جاى شش صیغه، چهارده صیغه دارند; تمام اسم ها مؤنث و مذکر دارند و افعال و ضمایر و صفت ها مطابق آن ها مى باشند. دستور زبان و علم فصاحت و بلاغت آن نیز، این زبان را از دیگر زبان ها ممتاز مى سازد; از این رو در باره ى زبان عربى قرآن، می فرماید: نزل به رو ح الامین علی قلبک لتکون من المنذرین بلسان عربی مبین .( شعرا آیه 193- 195) نازل نمود جبرئیل امین بر قلب تو به زبان عربی آشکار .
در روایتى آمده است:
«یبیّن الألسن و لا تبیّنه الألسن(اصول کافى، ج2، ص637، کتاب فضل القرآن) عربى فصیح، از واژه ها و ساختارى برخوردار است که گویایى دیگر زبان ها را دارد، در حالى که زبان هاى دیگر گویایى زبان عربى را ندارند».
در تفسیر نورالثقلین در تفسیر “بلسان عربی مبین” شخصی به نام حجال از امام صادق(ع) سوال نمود. ایشان فرمودند: یعنی آن زبان ها را روشن می کند و آن را زبان ها روشن نمی کنند.( نورالثقلین: ج 4، ص 65، فصلت، آیه 44)
در تفسیر نمونه تفسیر آیه “ نزل به الروح الامین ... بلسان عربی مبین(تفسیرنمونه: ج 15، ص 347) می نویسد برای اینکه جای هیچ گونه عذر و بهانه ای برای کسی باقی نماند “آن را به زبان عربی آشکار نازل کرد.
در تفسیر علی بن ابراهیم در فضیلت و برتری عجم بر عرب در پذیرش قرآنآمده است: از امام صادق(ع) به نقل است: که درباره آیه “ولو نزلنا علی بعض الاعجمین” ... فرمودند: اگر قرآن بر عجم نازل شده عرب به آن ایمان نمی آورد و این برای عجم فضیلتی است .

4-اهمیت و سوق الجیشى بودن سرزمین حجاز و مناسب بودن این منطقه براى نشر اسلام نسبت به دیگر مناطق جهان و حکمت هاى دیگرى باعث شد این سرزمین خاستگاه بعثت پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) باشد. سخنورى و به رخ کشیدن سخنان ادبى و اشعار زیبا، سرزمین مکه و اطراف آن را به میدان هماوردى ساکنانش ـ در این زمینه ـ تبدیل کرده بود، و از سویى حکمت الهى اقتضا داشت که معجزه ى پیامبر متناسب فن و علم رایج در آن زمان و مکان باشد; همان گونه که در معجزه هاى پیامبران دیگر، این مصلحت رعایت شده است.
در چنین شرایطى بهترین معجزه، آوردن کتابى است که با سخنان شیوا و دلنشین، برترى خود را بر قوى ترین و زیباترین سخنان آن دوران آشکار کند.
از آن جا که دین اسلام آخرین و کامل ترین دین آسمانى است، لازم است قرآن که معجزه ى جاویدان و ماندگار چنین دینى است، براى بهره مند شدن انسانها در همه ى زمان ها، به زبانى نازل شود که بر اساس اعجاز در فصاحت و بلاغت در مقام تحدى بر آمده و نه تنها مردم صدر اسلام را، بلکه همه ى انسان ها را در همه دوران و همه مکان ها به هماوردى و آوردن نمونه ى کوچک مانند قرآن فرا بخواند، و بر اساس آنچه که در نکته ى دوم گذشت، بهترین زبانى که بتواند این هدف را دنبال کند، زبان عربى است.
5- با توجه به حکیم بودن خداوند و این که او خالق و معلم زبان انسان هاست و مرتبه هاى استوارى و کیفیت زبان ها را مى داند، نازل شدن قرآن به زبان عربى چیزى جز مقتضاى مصلحت و حکمت الهى نیست.
کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیم خَبِیر;( هودآیه 1) این کتابى است که آیاتش استحکام یافته، سپس تشریح شده، از نزد خداوند حکیم و آگاه - نازل گردیده است .

احیا:
از بدیهیات است که هر رسولی باید به زبان قوم خود سخن گوید و مگر غیر ازاین هم راه دیگری سراغ دارید که فردی از میا ن قومی بخواهد ابلاغ وحیکند و به زبان قوم دیگری سخن گویدو انتظار داشته باشد که حرف هایش را بفهمند و گوش دهند و ایمان آورند .همین نکته در اشکال کفار که مطالب قرآن را گفته فردی رومی یا ایرانی می دانستند دیده می شود . حال فرض کنیم که زبان قرآن هم به رومی یا ایرانی بود چگو نه کسی قبول می کرد که این تهمتاست و اصل و ریشه ندارد ....تمام این سوالات از طرف کسانی است که زبان آنها عربی نیست .
از طرف دیگر چنانچه قرآن به هر زبان دیگری میبود همین سوالات باقی بود واکنون در جهان علم ترجمه متون رایج است ومشکلی هم ندارد - این هم به خاطر عدم ظرفیت انسان و زبانهای بشری است . ..

نزول قرآن به زبان عربى با توجه به مخاطبان نخستین و شخص پیامبر(ص) (که عرب زبانند) یک جریان طبیعى است. هر سخنور و دانشمندى مطالب خویش را با زبان مخاطبان خود بیان مى‏کند یا مى‏نویسد، مگر آن که پیمودن چنین مسیرى طبیعى به دلایلى، غیر ممکن باشد یا در پیش گرفتن رویّه‏اى دیگر ضرورى به نظر برسد.
خداوند در ارسال پیامبران و ابلاغ پیام‏هاى خویش همین رویه را تأیید کرده و به کار گرفته است: "و ما أرسلنا مِن رسول إلاّ بلسان قومه لیبیّن لهم فیضلّ اللَّه مَن یشاء و یهدى مَن یشاء و هو العزیز الحکیم؛ ما هر فرستاده‏اى را با زبان مردمش فرستادیم تا بتواند حقایق را براى آنان به روشنى بیان کند. پس خداوند هر کس را بخواهد، گمراه و هر کس را بخواهد، هدایت مى‏کند و او شکست‏ناپذیر و فرزانه است".(1)
رسولان الهى هم پیام را با زبان قوم و مخاطبان خویش مى‏آورند و هم معارف را متناسب با سطح فرهنگى و علمى آنان بیان مى‏کنند. بنابراین اگر قرآن به زبانى غیر از زبان عربى بود، جاى آن داشت که از حکمت نزول قرآن به آن زبان سؤال شود که چرا با این که مخاطبان عرب بودند قرآن به زبان دیگرى که مردم آن زمان نمى‏فهمیدند نازل شد. پس نزول قرآن به زبان عربى در درجه اوّل امرى طبیعى است
ثانیاً قرآن که به زبان عربى نازل شد، جلوى بهانه‏گیرى‏هاى اعراب آن زمان را گرفت، چون اگر قرآن به زبان غیر عربى بر آنان نازل مى‏شد، بهانه آنها این بود که این کتاب براى ما قابل فهم نیست. در سوره فصلت مى‏فرماید: "و اگر آن کتاب را به زبان عجمى قرار مى‏دادیم مى‏گفتند چرا آیاتش براى ما قابل فهم نیست".(2)
ثالثاً ملت اعراب دست کم اعراب معاصر زمان پیامبر(ص) نزول قرآن را از سوى فردى غیر عرب نمى‏پذیرفتند و اگر مثلاً پیامبر ایرانى بود و قرآن او به زبان فارسى بود، اعراب زیر پذیرش آن نمى‏رفتند.
در سوره شعراء آیه فرموده است: "و لو نزلنا على بعض الاعجمین فقرأه علیهم ما کانوا به مؤمنین؛ اگر قرآن را بر شخصى غیر عرب نازل مى‏کردیم اعراب آن را نمى‏پذیرفتند".(3)
--------------------------------------------------------------------------------------------------
پى‏نوشت‏ها:
1. ابراهیم (14) آیه 4.
2. فصلت (41) آیه 24.
3. شعراء (26) آیه 198.



نویسنده : پژوهشگر » ساعت 10:10 صبح روز چهارشنبه 90 آذر 23