سفارش تبلیغ
صبا ویژن



سوره حشر - پژوهش در تفسیر

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

فضیلت و خواص سوره حشر

 

حشرپنجاه و نهمین سوره قرآن کریم است که در مدینه منوره نازل شده و 24 آیه دارد.

از نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده است:
هر کس سوره حشر را قرائت کند بهشت و جهنم و عرش و کرسی و حجاب های آن و آسمان های هفتگانه و زمین های هفتگانه و هوا و بادها و پرندگان و درختان و کوه ها و خورشید و ماه و فرشتگان، همگی بر او درود و صلوات می فرستند و برای او طلب مغفرت و آمرزش می کنند و اگر همان روز یا شب قرائت سوره حشر، از دنیا برود شهید محسوب می شود.
ثواب الاعمال، ص117
در سخنی از امام صادق علیه السلام آمده است:
هر کس در عصرها سوره الرحمن و حشر را قرائت نماید خداون فرشته ای را با شمشیر برهنه مأمور می کند تا صبح از او مراقبت نماید.
مجمع البیان، ج9، ص423
در روایت دیگری از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده: هر کس سوره حشر را قرائت نماید عضو حزب الله است که رستگارانند.
تفسیرالبرهان، ج5، ص331
انس بن مالک از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت کرده است که به مردی فرمود: هر گاه می خواهی به رختخواب بروی سوره حشر را قرائت کن و اگر مردی شهید محسوب می شوی.
الدر المنثور، ج6، ص187
اسم اعظم خداوند اسمی است که با دستیابی به آن بسیاری از مشکلات مادی و معنوی را حل کرده و به بسیاری از مقامات می توان دست یافت. نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: اسم اعظم خدا در شش آیه آخر سوره حشر است
. کنزالعمال, ج5، ص194
و نیز فرمودند هر کس آیات آخر سوره حشر را در شب و روز بخواند و در آن روز یا همان شب بمیرد بهشت بر اوواجب می شود.
الدر المنثور، ج6، ص187

 

آثار و برکات سوره

1)شفای بیمار

 

هرگاه این سوره را با خلوص بر بیمار بخوانند انشاءالله شفابخش است. در روایتی از نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله وسلم آمده است: هنگام قرائت سه ایه آخر سوره حشر دست را بر سر بگذارید و آیات را قرائت نمایید که این دستور جبرییل است از جانب خداوند . و این عمل شفای همه بیماری هاست به جز مرگ. بحارالانوار، ج89

2) حفظ و امان
امنیت یابی و آسایش از خواص قرائت و کتابت این سوره عظیم الشأن است . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در این باره فرمودند: هر کس سوره حشر را در شب جمعه قرائت نماید تا صبح از انواع بلاها در امان خواهد بود.
تفسیرالبرهان، ج5، ص331

3)تقویت حافظه و هوش
امام صادق علیه السلام در روایتی فرمودند: هر کس سوره حشر را بنویسد و با آب پاک بشوید و بیاشامد حافظه ای قوی و هوشی سرشار نصیب او خواهد شد.
تفسیرالبرهان، ج5، ص331

4)بخشش گناهان
از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده است: هر کس سه آیه پایانی سوره حشر را قرائت کند گناهان گذشته و آینده اش بخشیده خواهد شد.
مجمع البیان، ج9، ص439

5)جهت ورم پا

امام محمد باقر علیه السلام خطاب به جابر فرمودند: وقتی جایی از پایت ورم کرد برای آن آیه آخر سوره حشر را سه مرتبه بخوان که به اذن الله آن درد و ورم خوب خواهد شد.
وسائل الشیعه، ج2، ص424



نویسنده : قرآن پژوه » ساعت 3:35 عصر روز سه شنبه 90 دی 6


سوره حَشر سوره 59 از قرآن است و 24 آیه دارد.

 

این سوره بیشتر ناظر بر داستان مبارزه مسلمانان با جمعی از یهود به نام «یهودبنی نضیر» است و سرانجام منتهی به بیرون راندن همه آنها از مدینه و پاکسازى این سرزمین مقدس شد، این سوره تناسب بسیار نزدیکی با آخرین آیات سوره مجادله دارد که وعده پیروزی در آن به «حزب الله» داده شده است، و در حقیقت این یک نمونه روشن آن پیروزى است..

برخی مفسران این سوره را در شش بخش خلاصه کرده‌اند:
بخش اول: تنها یک آیه است و مقدمه‌ای برای مباحث مختلف این سوره محسوب می‌شود و سخن از تسبیح و تنزیه عمومی موجودات در برابر خداست.
بخش دوم: که از آیه 2 تا 10 است ماجرای درگیری مسلمانان را با یهود پیمان شکن مدینه بازگو می‌کند.

بخش سوم: از آیه 11 تا 17 می‌باشد که داستان منافقان مدینه آمده است که با یهود در این برنامه همکاری نزدیک داشته‌اند.
بخش چهارم: شامل چند آیه بوده که مشتمل بر یک سلسله اندرزها و نصایح کلی نسبت به عموم مسلمانان است و در حقیقت به منزله نتیجه‌گیری از ماجراهای فوق است.
بخش پنجم: که فقط یک آیه است (آیه 21) توصیفی است از قرآن مجید و بیان تاثیر آن در پاکسازی روح و جان.
بخش ششم: آیات 22 تا 24 این سوره می‌باشد که قسمت مهمی از اوصاف جمال و جلال خدا را بیان می‌دارد.

نام این سوره از آیه دوم آن گرفته شده که سخن از «حشر» یعنی اجتماع یهود برای کوچ کردن از مدینه و یا حشر مسلمین برای بیرون راندن آنها به میان آمده است، و از اینجا روشن می‌شود که این حشر ارتباطی با حشر در قیامت ندارد.

برخی نام این سوره را سوره بنی نضیر گفته‌اند. زیرا قسمت عمده‌ای از آیاتش پیرامون آنهاست.

و بالاخره این سوره نیز یکى از سوره هاى مسبحات است، که با تسبیح خداوند شروع شده، و اتفاقا پایان آن نیز با تسبیح الهى است.



نویسنده : پژوهشگر » ساعت 8:42 صبح روز یکشنبه 90 آذر 20


 بستر تاریخی نزول سوره حشر

با توجه به آنچه گفته شد, سال نزول سوره حشر, سال چهارم هجری است.

وقایع تاریخی زیر به ترتیب در سال چهارم هجری رخ داده است:

1-غزوه رجیع:
بعد از جنگ احد هیأتی از عضل و دیش(فرزندان هون بن خزیمه)بر رسول خدا وارد شدند و گفتند:عده ای از افراد مسلمان را نزد ما بفرست تا به ما قرآن و فقه بیاموزند. این گروه از مسلمانان به سوی ناحیه رجیع حرکت کردند . به ناگاه بر این هیأت از مسلمانان حمله کردند و همه ی آنها را کشتند.

2-وفات زینب دختر خزیمه: وی همسر عبیده بن حارث بود.

3- سریه ابی سلمه به سوی بنی اسد:
قوم بنی اسد بعد از حمراءالاسد تصمیم گرفتند به مدینه حمله ور شوند.زیرا می گفتند آنها پیاده هستند و همچنین در اثر شکست از قریش آمادگی لازم را برای جنگ ندارند. این قضیه را ولیدبن زهیر طایی به گوش پیامبر صل الله علیه و آله رسانید. رسول خدا ابوسلمه را خواست و به او فرمود: برای سرداری این سریه آماده شو. حرکت میکنی و به سرزمین بنی اسد می روی و قبل از اینکه بر تو هجوم آورند, آنها را غافلگیر کن.
قبیله ی بنی اسد قبل از اینکه مورد هجوم قرار گیرند, مطلع شدند و آماده ی جنگ شدند. اما در این میان مشرکان شکست خوردند.

4- سریه جهنی به سوی لحیانی:
طایفه ی بنی لحیان به فرماندهی سفیان بن خالد قصد حمله به مسلمانان داشتند که رسول خدا(ص) عبدالله بن انیس را فرستاد تا سفیان رابکشد و همین کار را کرد و بنی لحیان ناکام ماندند.

5-غزوه بئرمعونه: پیامبر(ص) عده ای را برای اینکه اهل نجد را به اسلام دعوت کنند , فرستاد.حرام بن محلان به همراه نامه رسول خدا(ص) نزد عامر بن طفیل رفت. عامر بدون اینکه به نامه نگاه کند , او را کشت.پیامبر(ص) بعد از باخبر شدن از این قضیه بنی سلیم را به جنگ آنها فرستاد. ولی یاران پیامبر(ص) شکست خوردند و در خون غلطیدند.

6- غزوه بنی نضیر: ماجرای آن در بالا گذشت.

7- غزوه ذات الرقاع: دو ماه بعد از غزوه بنی نضیر , غزوه ذات الرقاع به وقوع پیوست که در خلال آن مسلمانان با جمعی از بنی غطفان برخورد کردند ولی جنگی پیش نیامد. اما مردم ترسیدند و پیامبر(ص) نماز خوف برای آنها خواند و سپس برگشتند.

8- غزوه بنی لحیان: پیامبر(ص) به سوی بنی لحیان حرکت کرد و میخواست نسبت به اصحاب رجیع خون خواهی کند. ولی لشکر بنی لحیان به بالای کوه ها گریختند و پیامبر(ص) به هدف خود نرسید.

9- در اخیر:هنگامی که ابوسفیان در روز احد به سوی مکه بازمیگشت, فریاد زد قرار ما و شما در سالروز احد در منطقه بدرالصفراء در آنجا یکدیگر را میبینیم و جنگ می کنیم. اما موعد که فرا رسید , ابوسفیان پشیمان شد. ولی پیامبر (ص) برای این غزوه شانزده شب از مدینه غایب بود و چهار شب باقی مانده از ذی القعده به مدینه بازگشت.

نتیجه:

 با توجه به آنچه که گذشت، به این نتیجه می رسیم که در مورد ترتیب نزول سوره حشر اشتباه رخ داده است.

زیرا براساس روایات ترتیب نزول، سوره حشر پانزدهمین سوره مدنی است که قبل آن سوره بینه و بعد آن سوره نصر قرار دارد.

اما بر اساس محتوای سور و وقایع تاریخی، سوره حشر چهارمین سوره مدنی است و قبل آن سوره آل عمران و بعد آن سوره احزاب واقع شده است.

در سوره آل عمران (آیات 10_13) از مواضع یهود (بنی نضیر) و در سوره احزاب از وقایع پس از غزو? بنی نضیر یعنی جنگ احزاب (خندق) صحبت به میان آمده است.

 منابع:

1.     ابن عطیه اندلسى، عبدالحق بن غالب، المحرر الوجیز فى تفسیر الکتاب العزیز، ط اول، بیروت‏، دارالکتب العلمیه‏، 1422ق.

2.     حمیری، عبدالملک بن هشام، السیرة النبویة، بی چا، مصر، مکتبة محمد علی صبیح وأولاده، 1383 - 1963 م.

3.     دروزة، محمد عزت‏، التفسیر الحدیث‏، بی چا، قاهره‏، دار إحیاء الکتب العربیه، 1383 ق‏.

4.     راغب اصفهانى، حسین بن محمد، چاپ اول، بیروت ، دارالعلم الدار الشامیة المفردات فی غریب القرآن‏، 1412ق.

5.     سیوطى، جلال الدین‏، الدر المنثور فى تفسیر المأثور، بی چا، قم، کتابخانه آیة الله مرعشى نجفى‏، 1404ق.

6.     طباطبایى، سید محمد حسین، ‏المیزان فى تفسیر القرآن‏، ط 5، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسین حوزه علمیه قم‏، 1417ق.

7.     طبرسى، فضل بن حسن‏، بی چا، مجمع البیان فى تفسیر القرآن‏، تهران‏، انتشارات ناصر خسرو، 1372ش.

 8.       ‏قرطبى، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن ، ط اول ، تهران‏، انتشارات ناصر خسرو، 1364ش.

9.     مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه‏،‏چ اول‏، تهران‏، دار الکتب الإسلامیه، 1374ش.

10.    نکونام، جعفر، درآمدی برتاریخ گذاری قرآن، چ اول، تهران، نشر هستی نما، 1380ش.

 11.     واحدى على بن احمد، اسباب نزول القرآن، ط اول، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1411ق.

12. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، بی چا، بیروت، دار صادر، بی تا.

 13.   یوسفی، محمد هادی، موسوعة التاریخ الإسلامی، ط اول، قم، مجمع الفکر الإسلامی، 1417ق. 



نویسنده : پژوهشگر » ساعت 8:21 صبح روز جمعه 90 آذر 18


 شناسایی آیات تاریخدار سوره های قبل یا بعد

در روایات ترتیب نزول قبل از سوره حشر، سوره بینة آمده است.

در تفاسیر در مورد آیه 7 سوره بینة إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُوْلَئکَ هُمْ خَیرُْ الْبرَِیَّة. اینگونه آمده است:

علامه در المیزان می گوید: أخرج ابن عساکر عن جابر بن عبد الله قال: کنا عند النبی ص فأقبل علی- فقال النبی ص: و الذی نفسی بیده- إن هذا و شیعته لهم الفائزون یوم القیامة- و نزلت إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ- أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ فکان أصحاب النبی (ص) إذا أقبل علی قالوا: جاء خیر البریة.

در تفسیر نمونه آمده است، نزول این آیه در کنار خانه کعبه منافات با مدنى بودن سوره ندارد، زیرا ممکن است از قبیل نزول مجدد، و یا تطبیق بوده باشد، بعلاوه بعید نیست که نزول این آیات در سفرهایى که پیغمبر اکرم (ص) از مدینه به مکه آمده است واقع شده باشد، به خصوص اینکه راوى روایت" جابر بن عبد اللَّه انصارى" است که در مدینه به حضرت ملحق شد، و اطلاق مدنى بر اینگونه آیات بعید نیست.

بر طبق روایات ترتیب نزول پس از سوره حشر، سوره نصر قرار دارد.

علامه در المیزان می گوید: السورة نازلة بعد صلح الحدیبیة و نزول سورة الفتح و قبل فتح مکة.

و فی العیون، بإسناده إلى الحسین بن خالد قال: قال الرضا ع سمعت أبی یحدث عن أبیه ع: أن أول سورة نزلت بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ- و آخر سورة نزلت إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ.

أقول: لعل المراد به أنها آخر سورة نزلت تامة کما قیل.

 بنا برکتب تاریخی صلح حدیبیه سال 6 و فتح مکه سال 8 اتفاق افتاده است، و سوره نصر بعد صلح حدیبیه وقبل فتح مکه نازل شده است.

دروزه در التفسیر الحدیث می گوید:

المفسرون و کتّاب السیرة متفقون على أن الفریق الیهودی هم بنو النضیر إحدى قبائل الیهود الإسرائیلیین الذین کانوا یقیمون فی المدینة. و متفقون کذلک على أن حادثهم وقع بعد نحو خمسة أشهر من وقعة أحد. و المعقول أن یکون ترتیبها بعد سورة آل عمران التی احتوت مشاهد و ظروف هذه الواقعة. غیر أن الذین یروون ترتیب السور المدینة حسب النزول یجعلونها الخامسة عشرة و یجعلون سورة الممتحنة التی احتوت الإشارة إلى أحداث وقعت بعد صلح الحدیبیة مکانها بعد سورة آل عمران ثم یجعلون بعد الممتحنة سورة الأحزاب التی احتوت الإشارة إلى وقعتی الأحزاب أو الخندق و بنی قریظة اللتین وقعتا بعد مدة ما من وقعة بنی النضیر و لیس فی هاتین السورتین ما یبرر تقدیمهما على سورة الحشر و لیس فی سورة الحشر ما یبرر تأخیرها عنهما بل و عن غیرهما حتى تکون الخامسة عشرة فی الترتیب. و من العجیب أن رواة الترتیب لم ینتبهوا إلى ما فی ذلک من شذوذ و استحالة. و یبدو لنا أنهم خلطوا بین سورتی الحشر و الممتحنة و بدلا من أن یجعلوا الحشر بعد آل عمران جعلوا الممتحنة غلطا.

و لما کان هذا عندنا فی درجة الیقین لأنه قائم على واقع متفق علیه فقد رأینا أن نخلّ بالترتیب الذی تابعنا فیه المصحف الذی اعتمدناه و جلّ روایات الترتیب معا، فنجعل سورة الحشر بعد آل عمران بدلا من سورة الممتحنة و نقدم سورة الفتح التی یؤخرها الرواة کثیرا حتى یجعلوها الثانیة و العشرین أو السادسة و العشرین و التی نزلت فی حادث صلح الحدیبیة بدون أی مبرر ثم نجعل بعدها سورة الممتحنة لأن ذلک یتسق مع التسلسل الزمنی لوقائع السیرة النبویة.

دروزه می گوید: مفسران و کتب سیره متفقا این نظر را دارند که بنی نضیر یکی از قبایل یهود بودند که در مدینه اقامت داشتند. همچنین آنها متفقند که غزوه بنی نضیر پنج ماه بعد از واقعه احد رخ داده است.بنابراین معقول این است که سوره حشر بعد از آل عمران قرار گیرد، زیرا آل عمران به نشانه های غزوه بنی نضیر اشاره کرده است.در حالیکه براساس روایات ترتیب نزول حشر پانزدهمین سوره مدنی است، و سوره ممتحنه که به وقایع بعد از صلح حدیبیه اشاره دارد، بعد از آل عمران قرار گرفته است، و سوره احزاب که به واقعه احزاب (خندق) و بنی قریظه که بعد از واقعه بنی نضیر رخ دادند، اشاره دارد، بعد از ممتحنه قرار گرفته است. و در اینه دو سوره دلیلی بر تقدیم آنها بر سوره حشر و در این سوره نیز هیچ دلیلی بر تاخیر آن از سوره های احزاب و ممتحنه وجود ندارد تا اینکه پانزدهمین سوره مدنی قرار گیرد. و عجیب است که راویان روایات ترتیب نزول به این نکته توجهی نکرده اند، و به جای سوره حشر، سوره ممتحنه را بعد از آل عمران قرار داده اند.

اگر ما این را بپذیریم، به ترتیبی که در مصحف وجود دارد و به آن اعتماد کرده ایم، خلل وارد می شود. بنابراین به جای سوره ممتحنه سوره حشر را بعد از آل عمران قرار می دهیم و سور? فتح را که در حادث? صلح حدیبیه نازل شده و راویان بدون هیچ دلیلی سوره بیست و دوم یا بیست و ششم قرار داده اند، مقدم می کنیم. سپس بعد آن سور? ممتحنه را قرار می دهیم زیرا با وقایع تاریخی هماهنگی دارد.

بنابراین طبق آنچه دروزه گفته است، سوره حشر بعد ازسوره آل عمران و قبل از سوره های احزاب و ممتحنه قرار می گیرند و این با وقایع تاریخی سازگار است.

الف) سوره آل عمران

تفسیر نمونه می گوید: سوره آل عمران به گفته بعضی از مفسران مشهور در خلال سالهاى جنگ بدر و جنگ احد (سالهاى دوم و سوم هجرت) نازل شده است و بخشى از طوفانى‏ترین دورانهاى زندگى مسلمین را در صدر اسلام منعکس مى‏کند.

علامه در المیزان می نویسد: غرض السورة دعوة المؤمنین إلى توحید الکلمة فی الدین، و الصبر و الثبات فی حمایة حماه بتنبیههم بما هم علیه من دقة الموقف لمواجهتهم أعداء کالیهود و النصارى و المشرکین و قد جمعوا جمعهم و عزموا عزمهم على إطفاء نور الله تعالى بأیدیهم و بأفواههم.

دروزه در التفسیر الحدیث می گوید: فی هذه السورة ثلاثة فصول طویلة: الأول فی صدد مناظرة بین النبی صلى اللّه علیه و سلم و أهل الکتاب. و الثانی فی صدد مواقف الیهود و مکائدهم. و الثالث فی صدد وقعة حربیة بین النبی و المسلمین و المشرکین. و قد تخلل کل فصل ما یناسب موضوعه من محاجّات و تندیدات و تنویهات و مواعظ و معالجات و تلقینات و مبادئ جلیلة.

و جمهور المفسرین و کتاب السیره متفقون على أن المناظرة التی جاء الفصل الأول فی صددها کانت مع وفد نصارى نجران. و لکنهم لا یذکرون متى قدم هذا الوفد إلى المدینة. و فی سیاق لابن سعد فی الجزء الثانی من طبقاته و للإمام أبی یوسف فی کتابه الخراج نصّ عهد نبوی لهم من شهوده أبو سفیان بن حرب. و هذا قد یعنی إن صحّ أن العهد کتب بعد فتح مکة بما لا یقل عن سنة. و یؤید هذا أن النبی صلى اللّه علیه و سلم فی کتاب العهد الذی کتبه لهم أمّنهم على أنفسهم و ملّتهم و أرضهم و أموالهم و بیعهم و أن لا یغیر أسقف عن أسقفیته و فرض علیهم جزیة سنویة مقدارها ألفا حلة و آذنهم فیه أن ذمته بریئة ممن أکل الربا منهم ...

إلخ. لأن هذا لا یمکن أن یکون وقع إلّا بعد أن صار للنبی سلطان على الیمن.

و هذا إنما تمّ بعد فتح مکة. و قد أورد ابن هشام خبر قدوم وفد من نصارى نجران‏ على النبی فی سلسلة أخبار وقعت أحداثها قبل فتح مکة بمدة طویلة بل و قبل خبر وقعة أحد التی کانت فی السنة الهجریة الثالثة. و لم یذکر تاریخا و لا کتاب عهد مع ذکره أن الشطر الأول من السورة قد نزل فی مناسبة قدومه و أنهم تناظروا معه فی أمر المسیح و أنه اقترح علیهم المباهلة و جعل لعنة اللّه على الکاذبین امتنعوا و قالوا له نوادعک و نبقى على دیننا.

و إجماع الروایات على أن الفصل الأول هو فی صدد هذا الوفد و مجی‏ء السورة فی الترتیبات المرویّة بعد سورة الأنفال یسوغان القول إن وفد نجران قد قدم فی وقت مبکر جدا من العهد المدنی و قبل فتح مکة. و یکون خبر نزول سورة آل عمران بعد سورة الأنفال بسبب الفصل الذی فیه خبر المناظرة مع الوفد واردا صحیحا. و حینئذ یکون الخبر الذی رواه ابن سعد و أبو یوسف عن قدوم الوفد بعد فتح مکة و کتابة النبی صلى اللّه علیه و سلم عهدا له حادثا ثانیا.

و جمهور المفسرین متفقون کذلک على أن الوقعة الحربیة التی جاء الفصل الثالث من فصول السورة فی صددها هی وقعة أحد التی جرت بین المسلمین و بین جیش کفار قریش عند جبل أحد قرب المدینة بعد خمسة عشر شهرا من وقعة بدر حیث زحف صنادید قریش على رأس جیش کبیر من مکة على یثرب لأخذ ثأرهم من یوم بدر. و ورود هذا الفصل فی السورة یؤید و جاهة کون السورة نزلت بعد سورة الأنفال التی دار معظمها على وقعة بدر. و لقد أورد ابن هشام خبر قدوم وفد نجران قبل خبر وقعة أحد. و قد یؤید کون وفد نجران جاء قبل وقعة أحد ورود فصل المناظرة فی السورة قبل فصل أحد. و لعل انتصار النبی و المسلمین فی بدر على أهل مکة کان ذا دویّ عظیم فی أنحاء الجزیرة- و هذا مما لا یتحمل ریبا- حفّز نصارى نجران على إرسال وفدهم لاستطلاع النبأ النبوی العظیم و سهل قدومه. و اللّه تعالى أعلم.

و من المحتمل أن تکون مواقف الیهود التی جاء الفصل الثانی فی صددها قد کانت فی ظروف قدوم وفد نجران فوضعت فصلا ثانیا. و فی کتب التفسیر روایات تذکر أن الیهود کانوا طرفا ثالثا فی ما کان یجری من مناظرة بین النبی و وفد نجران. و فی هذا الفصل خطاب موجّه إلى أهل الکتاب عامة حینا و إلى النصارى و الیهود حینا مما فیه تأیید لذلک. و لقد ذکرت روایات المفسرین اسم بنی النضیر فی سیاق تفصیل المواقف الیهودیة التی حکاها الفصل. و بنو النضیر إنما أجلوا عن المدینة بعد وقعة أحد. و فی هذا تأیید آخر. و قد یدل هذا أن وقعة أحد قد کانت بعد ذلک فوضع فصلها بعد الفصلین. و مع کل ما تقدم فنحن نرجح أن فصول السورة و آیاتها قد رتبت بعد استکمال نزولها کما هو شأن سورة البقرة. و اللّه أعلم.

به طور خلاصه دروزه می گوید: سور? آل عمران دارای سه بخش است:

?بخش اول، مناظر? اهل کتاب (طایفه ای از نصارای نجران) با پیامبر (ص)، که قبل از فتح مکه و واقع? احد رخ داده است، را بیان می کند.

بخش دوم، مواضع یهود و نیرنگ هایشان را بیان می دارد، که مفسرین منظور از یهود را بنی نضیر دانسته اند. (آیات 10_13).

بخش سوم،در مورد جنگ بین مسلمانان و مشرکین است. و جمهور مفسرین متفقند که این جنگ، جنگ احد است.

ب) سور? احزاب

با توجه به گفتار دروزه در التفسیر الحدیث سور? احزاب بعد از سور? حشر نازل شده است.

تفسیر نمونه دربار? محتوای سور? احزاب می نویسد: بحثهایى را که در این سوره آمده است مى‏توان به هفت بخش تقسیم کرد:

بخش اول- سرآغاز سوره است که پیامبر اسلام ص را به اطاعت خداوند و ترک تبعیت از کافران و پیشنهادهاى منافقان دعوت مى‏کند، و به او اطمینان مى‏دهد که در برابر کارشکنیهاى آنها از وى حمایت خواهد فرمود.

بخش دوم- به پاره‏اى از خرافات زمان جاهلیت مانند مساله" ظهار" که آن را وسیله طلاق و جدایى زن و مرد از هم مى‏دانستند، و همچنین مساله پسرخواندگى (تبنى) اشاره کرده و قلم بطلان بر آنها مى‏کشد، و پیوندهاى خویشاوندى را در پیوندهاى واقعى و طبیعى منحصر مى‏سازد.

بخش سوم- که مهمترین بخش این سوره است مربوط به جنگ احزاب و حوادث تکان دهنده آن، و پیروزى اعجاز آمیز مسلمین بر کفار، و کارشکنیها و بهانه‏جوئیهاى گوناگون منافقان و پیمان‏شکنى آنان مى‏باشد، و در این زمینه دستورهاى جامع و جالبى بیان شده است.

بخش چهارم- مربوط به همسران پیامبر است که باید در همه چیز الگو و اسوه براى زنان مسلمان باشند، و در این زمینه دستورات مهمى به آنها مى‏دهد.

بخش پنجم- به داستان" زینب" دختر" جحش" که روزى همسر پسر خوانده پیغمبر (ص)، زید بود و از او جدا شد، به فرمان خدا با پیامبر ص ازدواج کرد و دستاویزى براى منافقان گشت قرآن در این زمینه پاسخ کافى به بهانه‏جویان مى‏دهد.

   ?بخش ششم- از مساله حجاب سخن مى‏گوید که با بخشهاى گذشته نیز رابطه نزدیک دارد و همه زنان با ایمان را به رعایت این دستور اسلامى توصیه مى‏کند.

بخش هفتم- که آخرین بخش را تشکیل مى‏دهد، اشاره‏اى به مساله مهم معاد دارد، و راه نجات در آن عرصه عظیم و همچنین مساله امانت دارى بزرگ انسان یعنى مساله تعهد و تعهد و تکلیف و مسئولیت او را شرح مى‏دهد.

آیات 9-25 این سوره از یکى از مهمترین حوادث تاریخ اسلام، یعنى جنگ احزاب، بحث مى‏کند.

جنگ" احزاب" چنان که از نامش پیدا است مبارزه همه جانبه‏اى از ناحیه عموم دشمنان اسلام و گروه‏هاى مختلفى بود که با پیشرفت این آئین منافع نامشروعشان به خطر مى‏افتاد.

نخستین جرقه جنگ از ناحیه گروهى از یهود" بنى نضیر" روشن شد که به مکه آمدند و طایفه" قریش" را به جنگ با پیامبر ص تشویق کردند و به آنها قول دادند تا آخرین نفس در کنارشان مى‏ایستند، سپس به سراغ قبیله" غطفان" رفتند، و آنها را نیز آماده کارزار کردند.

این قبائل از هم‏پیمانان خود مانند قبیله" بنى اسد" و" بنى سلیم"، نیز دعوت کردند، و چون همگى خطر را احساس کرده بودند، دست به دست هم دادند تا کار اسلام را براى همیشه یکسره کنند، پیامبر ص را به قتل برسانند، مسلمین را در هم بکوبند، مدینه را غارت کنند، و چراغ اسلام را خاموش سازند.

مسلمانان که خود را در برابر این گروه عظیم دیدند به فرمان پیامبر ص به شور نشستند و قبل از هر چیز با پیشنهاد سلمان فارسى، اطراف مدینه را خندقى کندند تا دشمن به آسانى نتواند از آن عبور کند و شهر را مورد تاخت و تاز قرار دهد (و به همین جهت یکى از نامهاى این جنگ، جنگ خندق است).

لحظات بسیار سخت و خطرناکى بر مسلمانان گذشت، جانها به لب رسیده بود، منافقین در میان لشکر اسلام سخت به تکاپو افتاده بودند، جمعیت انبوه دشمن و کمى لشگریان اسلام در مقابل آنها (تعداد لشکر کفر را ده هزار، و لشکر اسلام را سه هزار نفر نوشته‏اند) و آمادگى آنها از نظر تجهیزات جنگى و فراهم کردن وسائل لازم، آینده سخت و دردناکى را در برابر چشم مسلمانان مجسم مى‏ساخت.

ولى خدا مى‏خواست در اینجا آخرین ضربه بر پیکر کفر فرود آید، صف منافقین را نیز از صفوف مسلمین مشخص سازد، توطئه‏گران را افشا کند، و مسلمانان راستین را سخت در بوته آزمایش قرار دهد.

سرانجام این غزوه به پیروزى مسلمانان تمام شد، طوفانى سخت به فرمان خدا وزیدن گرفت، خیمه و خرگاه و زندگى کفار را در هم ریخت، رعب و وحشت شدیدى در قلب آنها افکند، و نیروهاى غیبى فرشتگان به یارى مسلمانان فرستاد.

قدرت‏نمائیهاى شگرفى همچون قدرت‏نمایى امیر مؤمنان على ع در برابر عمرو بن عبد ود بر آن افزوده شد، و مشرکان بى آنکه بتوانند کارى انجام دهند پا به فرار گذاردند.

این دورنمایى بود از جنگ احزاب که در سال پنجم هجرى واقع شد.



نویسنده : پژوهشگر » ساعت 8:19 صبح روز جمعه 90 آذر 18


 طرح یک شبهه

این جریان(اتفاقات مطرح شده در سوره حشر) شباهت زیادی به واقعه خیبر دارد, زیرا در خیبر نیز درگیری بین یهودیان و مسلمانان واقعه شد و همچنین یهودیان خیبر مانند بنی نضیر در قلعه هایشان پناه گرفتند . بنابراین برخی مدعی اند که سوره حشر به واقعه خیبر نیز اشاره دارد.

پاسخ:

اولا: غزوه بنی نضیر همانگونه که ذکر شد, نیمه سال دوم یا نیمه سال سوم هجری رخ داده و سوره حشر در آن زمان نازل شده در حالیکه جریان خیبر در اوایل سال هفتم هجری اتفاق افتاده است.
ثانیا: در غزوه بنی نضیر درگیری صورت نگرفت در حالیکه در واقعه خیبر درگیری صورت گرفت , به طوری که برخی سران یهود کشته شدند , مثل مرحب بن الحارث الیهودی که به دست امام علی علیه السلام کشته شد, ولی در سوره حشر سخنی از درگیری به میان نیامده است.

 تفسیر موضوعی تاریخی

طبرسی در مجمع البیان می گوید:  الحشر جمع الناس من کل ناحیة و منه الحاشر الذی یجمع الناس إلى دیوان الخراج.
علامه مجلسی در المیزان مینویسد: الله الذی أخرج بنی النضیر من الیهود من دیارهم فی أول إخراجهم من جزیرة العرب.

مرحب بن آیت الله مکارم شیرازی در تفسیر نمونه میگوید: حشر در اصل به معنی حرکت دادن جمعیت و خارج ساختن آنها از قرارگاهشان به سوی میدان جنگ و مانند آن است, و منظور از آن اینجا اجتماع و حرکت مسلمانان از مدینه به سوی قلعه های یهود و یا اجتماع یهود برای مبارزه با مسلمین است, و از آنجا که این نخستین اجتماع در نوع خود بود در قرآن به عنوان"لاول الحشر" نامیده شده , و این خود اشاره لطیفی است به برخوردهای آینده با یهود"بنی نضیر" و یهود"خیبر" و مانند آنها.
و عجب اینکه جمعی از مفسران احتمالاتی در آیه داده امد که هیچ تناسبی با محتوای آن ندارد, از جمله اینکه: منظور حشر اول در مقابل حشر روز قیامت از قبرها به سوی محشر است, و عجیبتر اینکه بعضی این آیه را دلیل بر این گرفته اند که حشر در روز قیامت در سرزمین شام واقع میشود که یهود از مدینه به سوی آن رانده شدند! و گویا همه این احتمالات ضعیف ناشی از 
کلمه" حشر" است، در حالى که این واژه به معنى حشر در قیامت نیست بلکه به هر گونه اجتماع و خروج از قرارگاه و حاضر شدن در میدان اطلاق مى‏شود، چنان که در آیه 17 سوره نمل مى‏خوانیم: وَ حُشِرَ لِسُلَیْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّیْرِ:" لشکریان سلیمان از جن و انس و پرندگان نزد او جمع شدند".

و همچنین در مورد اجتماع براى مشاهده مبارزه موسى با ساحران فرعونى مى‏خوانیم: وَ أَنْ یُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى" قرار ما این است که همه مردم هنگامى که روز بالا مى‏آید جمع شوند" (طه- 59).

راغب اصفهانی در المفردات می گوید: الحَشْرُ: إخراج الجماعة عن مقرّهم و إزعاجهم عنه إلى الحرب و نحوها، و روی: ?النّساء لا یُحْشَرن? أی: لا یخرجن إلى الغزو، و یقال ذلک فی الإنسان و فی غیره، یقال:حَشَرَتِ السنة مال بنی فلان، أی: أزالته عنهم، و لا یقال الحشر إلا فی الجماعة.

با توجه به مطالب فوق این نخستین اجتماع بود که قرآن "لاول الحشر" نامید و در سور دیگر به غزو? بنی نضیر اشاره نشده است.

 تشابه سوره به لحاظ سبک و مضمون با سور دیگر

ابتدای سوره حشرمانند ابتدای سوره های اسراء، اعلی(مکی) و حدید، جمعه، تغابن، صف(مدنی) با تسبیح خداوند آغاز شده است.

 شناسایی میانگین تاریخ نزول سوره حشر

بر اساس جدول شماره 6 کتاب درآمدی بر تاریخ گذاری قرآن، میانگین نزول این سوره سال هفتم هجری است.



نویسنده : پژوهشگر » ساعت 10:29 عصر روز سه شنبه 90 آذر 15


بخش دوم:مکان نزول و رخدادهای زمانبندی در سوره:

مکان نزول:
ابن عطیه اندلسی در المحررالوجیز میگوید:
السورة مدنیة باتفاق من أهل العلم‏. 
طبرسی در مجمع البیان مینویسد:
سورة الحشر مدنیة و آیاتها أربع و عشرون‏.
سیوطی در الدرالمنثور مینویسد:
سورة الحشر مدنیة.
قرطبی در الجامع میگوید: 
سورة الحشر مدنیة فی قول الجمیع.

بنابراین , مفسران بالاتفاق این سوره را مدنی دانسته اند .

رخدادهای زمانبند در سوره:
در این سوره اشاره قوی به واقعه بنی نضیر شده است.زیرا اوصافی از این واقعه در این سوره بیان شده که تنها بر همان رخداد منطبق میشود.

واحدی در اسباب النزول مینویسد: 
أخبرنا أبو محمد الحسن بن محمد الفارسی، أخبرنا محمد بن عبد اللَّه بن الفضل التاجر، أخبرنا أحمد بن محمد بن الحسین الحافظ، حدَّثنا محمد بن یحیى، حدَّثنا عبد الرزاق، أخبرنا معمر، عن الزهری، عن ابن کعب بن مالک، عن رجل من أصحاب النبی صلى اللَّه علیه و سلم:
أن کفار قریش کتبوا بعد وقعة بدر إلى الیهود: إنکم أهل الحَلْقة، و الحصون، و إنکم لتقاتلنّ صاحِبنَا أو لنفعلن کذا، و لا یحول بیننا و بین خَدَم نسائکم- و هی الخلاخل- شی‏ء. فلما بلغ کتابُهم الیهودَ أجمعت بنو النضیر [على‏] الغدر، و أرسلوا إلى النبی صلى اللّه علیه و آله و سلم: أن أخرج إلینا فی ثلاثین رجلًا من أصحابک، و لیخرجْ منا ثلاثون حَبْراً، حتى نلتقی بمکان نَصَف بیننا و بینک، لیسمعوا منک، فإن صدَقوک و آمنوا بک آمنا بک کلّنا. فخرج النبی صَلى اللّه علیه و آله و سلم فی ثلاثین من أصحابه، و خرج إلیه ثلاثون حَبْراً من الیهود، حتى إذا برزوا فی بَرَاز من الأرض، قال بعض الیهود لبعض: کیف تخلُصون إلیه و معه ثلاثون رجلًا من أصحابه کلُّهم یُحب أن یموت قبله؟ فأرسلوا [إلیه‏] کیف نفهم و نحن ستون رجلًا.
أخرج فی ثلاثة من أصحابک، و نخرج إلیک ثلاثة من علمائنا، إن آمنوا بک آمنا بک کلُّنا و صدقناک. فخرج النبی صَلى اللّه علیه و سلم فی ثلاثة من أصحابه، و خرج ثلاثة من الیهود، و اشتملوا على الخناجر، و أرادوا الفتک برسول اللَّه صلى الله علیه و سلم، فأرسلت امرأة ناصحةٌ من بنی النَّضِیر إلى أخیها- و هو رجل مسلم من الأنصار- فأخبرته خبر ما أراد بنو النضیر من الغدر برسول اللَّه صلى اللّه علیه و سلم، فأقبل أخوها سریعاً حتى أدرک النبیَّ صَلى اللّه علیه و سلم، فسارَّه بخبرهم فرجع النبی صلى اللّه علیه و سلم. فلما کان من الغد غدا علیهم بالکتائب، فحاصرهم و قاتلهم حتى نزلوا على الجلاء، على أنّ لهم ما أقلَّت الإبل إلا الحَلْقة، و هی السلاح و کانوا یُخَرِّبون بیوتهم، فیأخذون ما وافقهم من خشبها، فأنزل اللَّه تعالى: سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ حتى بلغ: وَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ.

مفسران و محدثان و ارباب تواریخ در مورد این آیات شان نزول مفصلی ذکر کرده اند که فشرده آن چنین است:
در سرزمین مدینه سه گروه از یهود زندگی میکردند"بنی نضیر" و "بنی قریظه" و بنی قینقاع" و گفته میشود که آنها اصلا اهل حجاز نبودند ولی چون در کتب مذهبی خود خوانده بودند پیامبری از سرزمین مدینه ظهور میکند, به این سرزمین کوچ کردند, و در انتظار این ظهور بزرگ بودند. هنگاهی که رسول خدا صل الله علیه و آله به مدینه هجرت فرمود, با آنها پیمان عدم تعرض بست , ولی آنها هرزمان فرصتی یافتند از نقض این پیمان فروگذار نکردند. از جمله اینکه بعد از جنگ احد(غزوه احد در سال سوم هجری واقع شد)کعب بن اشرف با چهل مرد سوار از یهود به مکه امدند و یکسر به سراغ قریش رفتند و با آنهاعهد و پیمان بستندکه همگی متحد و بر ضد محمدرسول الله (ص)پیکار کنند, سپس ابوسفیانبا چهل نفر از مکیان , و کعب بن اشرف یهودی با چهل نفر از یهود وارد مسجدالحرام شدند و در کنار خانه کعبه پیمانها را محکم ساختند, این خبر از طریق وحی به پیامبر صل الله علیه و آله رسید.

دیگر اینکه پیامبر صل الله علیه و آله روزی با چند نفر از بزرگان و یارانش به سوی قبیله بنی نضیر که در نزدیکی مدینه زندگی میکردند آمد و میخواست , از آنها کمک یا وامی بگیرد, برای پرداختن دیه دو مقتول از طایفه بنی عامر که به دست عمرو بن امیه(یکی از مسلمانان) کشته شده بود, و شاید پیامبر و یارانش می خواستند در زیر این پوشش وضع بنی نضیر را از نزدیک بررسی کنند, مبادا مسلمانان غافلگیر شوند. پیامبر(ص) در بیرون قلعه یهود بود و با کعب بن اشرف در این زمینه صحبت صحبت کرد, در این هنگام در میان یهودیان بذر توطئه پاشیده شد, و با یکدیگر گفتند شما این مرد را در چنین شرایط مناسبی گیر نمی آورید , الآن که در کنار دیوار شما نشسته است یک نفر پشت بام رود و سنگ عظیمى بر او بیفکند و ما را از دست او راحت کند! یکى از یهود بنام عمرو بن جحاش اعلام آمادگى کرد و به پشت بام رفت رسول خدا ص از طریق وحى آگاه شد برخاست و به مدینه آمد، بى اینکه با یاران خود سخنى بگوید، آنها تصور مى‏کردند پیامبر (ص) باز بر مى‏گردد اما بعدا آگاه شدند که پیامبر (ص) در مدینه است، آنها نیز به مدینه برگشتند، و اینجا بود که پیمان‏شکنى یهود بر رسول خدا (ص) مسلم شد، و دستور آماده باش براى جنگ به مسلمانان داد.

پیامبر صل الله علیه و آله برای اینکه ضربه کاری قبلا به آنها بزند به محمدبن مسلمه که با کعب بن اشرف بزرگ یهود آشنایی داشت دستور داد او را به هر نحو بتواند به قتل برساند و او با مقدماتی این کار را کرد.  
کشته شدن کعب بن اشرف تزلزلی در یهود ایجاد کرد به دنبال ان رسول خدا صل الله علیه و آله دستور داد مسلمانان برای جنگ با این قوم پیمان شکن حرکت کنند, هنگامی که آنان با خبر شدند , به قلعه های مستحکم و دژهای نیرومند خود پناه برداند, پیامبر صل الله علیه و آله دستور داد بعضی درختان نخل را که نزدیک قلعه ها بود بکنند یا بسوزانند. 
این کار شاید به این منظور صورت گرفت که یهودیان را که علاقه شدید به اموال خود داشتند از قلعه بیرون کشد و پیکار رودر رو انجام گیرد , این احتمال نیز داده شده که این نخلها مزاحم مانور سریع ارتش اسلام در اطراف قلعه بود و میبایست بریده شود.
 به هر حال این کار فریاد یهود را بلند کرد , گفتند ای محمد!تو پیوسته از اینگونه کارها نهی میکردی, پس این چه برنامه ایست, آیه پنجم این سوره نازل شد و به آنها پاسخ داد که این دستور خاص الهی بوده است.
محاصره چند روز طول کشید و پیامبر (ص)برای پرهیز از خونریزی به آنها پیشنهاد کرد که سرزمین مدینه را ترک گویند و از آنجا خارج شوند , آنها نیز پذیرفتند, مقداری از اموال خود را برداشتند و بقیه را رها کردند , جمعی به سوی اذرعات شام و تعداد کمی به سوی خیبر و گروهی به حیره رفتند و باقیمانده اموال و اراضی و باغات و خانه های انها به دست مسلمانان افتاد. هرچند تا انجا که میتوانستند , خانه های خود را به هنگام کوچ کردن تخریب کردند.
این ماجرا بعد از غزوه احد به فاصله شش ماه و به عقیده بعضی بعد از غزوه بدر به فاصله شش ماه اتفاق افتاد.(غزوه بدر سال دوم و غزوه احد سال سوم هجری اتفاق افتادهاست.)

 



نویسنده : پژوهشگر » ساعت 11:13 عصر روز دوشنبه 90 آذر 14


این بخش از تحقیق برآن است که زمان دقیقی از نزول سوره حشر را با استفاده از آیات قرآن , روایات ترتیب نزول, روایات سبب نزول و سیره پیامبر ارائه دهد.
در این روش بر اساس گزارشات تاریخی , زمان نزول سوره مشخص خواهد شدو این شیوه دقیق ترین روش برای تعیین نزول سور است.در این شیوه علاوه بر تعیین دقیق زمان نزول سور , امکان تصحیح روایات و دستیابی به سیره پیامبر نیز فراهم خواهد شد.

 بخش اول: تعداد واحد نزول

سوره حشر 24 آیه دارد و پنجاه و نهمین سوره قرآن است و بر اساس روایات ترتیب نزول صدمین سوره و پانزدهمین سوره نازله در مدینه است.
محتوای این سوره بدین قرار است: 
آیه اول که مقدمه ای بر مباحث مختلف این سوره محسوب میشود سخن از تسبیح و تنزیه عمومی موجودات در برابر خداوند عظیم وحکیم است.
آیه 2 تا 10(مجموعا 9 آیه) ماجرای درگیری مسلمانان را با یهود پیمان شکن مدینه بازگو میکند.
در آیه 11 تا 17 داستان منافقان مدینه آمده است که با یهود در این برنامه همکاری نزدیک داشتند.
آیات 18 تا 20 مشتمل بر یک سلسله اندرزها و نصایح کلی نسبت به عموم مسلمانان است و در حقیقت به منزله نتیجه گیری از ماجراهای فوق میباشد.
آیه 21 توصیف بلیغی از قرآن مجید و بیان تاثیر آن در پاکسازی روح و جان است.
و بالخره آیه 22 تا 24 قسمت مهمی از اوصاف جمال و جلال خداوند و اسماء حسنای او را بر میشمرد که به انسان در طریق معرفه الله کمک شایان میکند.

دروزه در التفسیرالحدیث می گوید: جلّ هذه السورة فی صدد إجلاء فریق من الیهود عن المدینة. و ما کان من مواقف المنافقین فیه و تشریع للفی‏ء و مداه و ما کان من تشادّ حوله. و فیها أکبر مجموعة لأسماء اللّه الحسنى و المرجح أنها نزلت دفعة واحدة أو متتابعة حسب ما جاءت فی المصحف.

ما معتقدیم که سوره حشر دفعی النزول نیست, زیرا دارای چهار فقره به قرار زیر میباشد:
فقره اول: هفده آیه اول سوره که در مورد غزوه بنی نضیر بحث میکند , یک فقره محسوب میشود, زیرا برخی آیات آن ارتباط لفظی و تمام آنها ارتباط محتوایی دارند.

فقره دوم: آیات 18-20 به خاطر ارتباط لفظی(واو عاطفه)آیه 18 و 19 و ارتباط محتوایی آیه 19 و 20 یک فقره هستند.

فقره سوم:آیه 21 که با آیات دیگر نه ارتباط لفظی دارد و نه محتوایی یک فقره محسوب می شود.
 لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْءَانَ عَلىَ‏ جَبَلٍ لَّرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَ تِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبهَُا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُون‏.
فقره چهارم:آیات 22-24 به خاطر ارتباط لفظی(ضمیر)و محتوایی یک فقره است.
 بنابراین این سوره تدریجی النزول و شامل چهار فقره است.
 

 



نویسنده : پژوهشگر » ساعت 11:10 صبح روز دوشنبه 90 آذر 14


یَأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنظرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَت لِغَدٍوَ اتَّقُوا اللَّهَإِنَّ اللَّهَ خَبِیرُ بِمَا تَعْمَلُونَ‏(18)

 وَ لا تَکُونُوا کالَّذِینَ نَسوا اللَّهَ فَأَنساهُمْ أَنفُسهُمْأُولَئک هُمُ الْفَسِقُونَ‏(19)

 لا یَستَوِی أَصحَب النَّارِ وَ أَصحَب الْجَنَّةِأَصحَب الْجَنَّةِ هُمُ الْفَائزُونَ‏(20)

 لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْءَانَ عَلی جَبَلٍ لَّرَأَیْتَهُ خَشِعاً مُّتَصدِّعاً مِّنْ خَشیَةِ اللَّهِوَ تِلْک الأَمْثَلُ نَضرِبهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ‏(21)

 هُوَ اللَّهُ الَّذِی لا إِلَهَ إِلا هُوَعَلِمُ الْغَیْبِ وَ الشهَدَةِهُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ‏(22)

 هُوَ اللَّهُ الَّذِی لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْمَلِک الْقُدُّوس السلَمُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکبرُسبْحَنَ اللَّهِ عَمَّا یُشرِکونَ‏(23)

 هُوَ اللَّهُ الْخَلِقُ الْبَارِئُ الْمُصوِّرُلَهُ الأَسمَاءُ الْحُسنییُسبِّحُ لَهُ مَا فی السمَوَتِ وَ الأَرْضِوَ هُوَ الْعَزِیزُ الحَْکِیمُ‏(24)



نویسنده : پژوهشگر » ساعت 5:6 عصر روز یکشنبه 90 آذر 13


 وَ مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلی رَسولِهِ مِنهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَ لا رِکابٍ وَ لَکِنَّ اللَّهَ یُسلِّط رُسلَهُ عَلی مَن یَشاءُوَ اللَّهُ عَلی کلّ‏ِ شی‏ءٍ قَدِیرٌ(6)

 مَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلی رَسولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَی فَللَّهِ وَ لِلرَّسولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتَمَی وَ الْمَسکِینِ وَ ابْنِ السبِیلِ کی لا یَکُونَ دُولَةَ بَینَ الأَغْنِیَاءِ مِنکُمْوَ مَا ءَاتَاکُمُ الرَّسولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُواوَ اتَّقُوا اللَّهَإِنَّ اللَّهَ شدِیدُ الْعِقَابِ‏(7)

 لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَجِرِینَ الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَرِهِمْ وَ أَمْوَلِهِمْ یَبْتَغُونَ فَضلاً مِّنَ اللَّهِ وَ رِضوَناً وَ یَنصرُونَ اللَّهَ وَ رَسولَهُأُولَئک هُمُ الصدِقُونَ‏(8)

 وَ الَّذِینَ تَبَوَّءُو الدَّارَ وَ الایمَنَ مِن قَبْلِهِمْ یحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیهِمْ وَ لا یجِدُونَ فی صدُورِهِمْ حَاجَةً مِّمَّا أُوتُوا وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بهِمْ خَصاصةٌوَ مَن یُوقَ شحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئک هُمُ الْمُفْلِحُونَ‏(9)

 وَ الَّذِینَ جَاءُو مِن بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَ لاخْوَنِنَا الَّذِینَ سبَقُونَا بِالایمَنِ وَ لا تجْعَلْ فی قُلُوبِنَا غِلاًّ لِّلَّذِینَ ءَامَنُوا رَبَّنَا إِنَّک رَءُوفٌ رَّحِیمٌ‏(10)



نویسنده : پژوهشگر » ساعت 4:38 عصر روز یکشنبه 90 آذر 13


 أَ لَمْ تَرَ إِلی الَّذِینَ نَافَقُوا یَقُولُونَ لاخْوَانِهِمُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَبِ لَئنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَکُمْ وَ لا نُطِیعُ فِیکمْ أَحَداً أَبَداً وَ إِن قُوتِلْتُمْ لَنَنصرَنَّکمْ وَ اللَّهُ یَشهَدُ إِنهُمْ لَکَذِبُونَ‏(11)

 لَئنْ أُخْرِجُوا لا یخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَ لَئن قُوتِلُوا لا یَنصرُونهُمْ وَ لَئن نَّصرُوهُمْ لَیُوَلُّنَّ الأَدْبَرَ ثُمَّ لا یُنصرُونَ‏(12)

 لأَنتُمْ أَشدُّ رَهْبَةً فی صدُورِهِم مِّنَ اللَّهِذَلِک بِأَنهُمْ قَوْمٌ لا یَفْقَهُونَ‏(13)

 لا یُقَتِلُونَکمْ جَمِیعاً إِلا فی قُرًی محَصنَةٍ أَوْ مِن وَرَاءِ جُدُرِبَأْسهُم بَیْنَهُمْ شدِیدٌتحْسبُهُمْ جَمِیعاً وَ قُلُوبُهُمْ شتیذَلِک بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ‏(14)

 کَمَثَلِ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ قَرِیباًذَاقُوا وَبَالَ أَمْرِهِمْ وَ لهَُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ‏(15)

 کَمَثَلِ الشیْطنِ إِذْ قَالَ لِلانسنِ اکفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قَالَ إِنی بَرِی‏ءٌ مِّنک إِنی أَخَاف اللَّهَ رَب الْعَلَمِینَ‏(16)

 فَکانَ عَقِبَتهُمَا أَنهُمَا فی النَّارِ خَلِدَیْنِ فِیهَاوَ ذَلِک جَزؤُا الظلِمِینَ‏(17)

ترجمه آیات:

آیا به وضع کسانی که نفاق ورزیدند نیندیشیدی که به برادران خود ، یعنی به آنهایی که از اهل کتاب کافر شدند ، می‏گویند : اگر مسلمانان شما را از دیارتان بیرون کنند ما نیز مطمئنا با شما بیرون خواهیم شد و در باره شما احدی را ابدا اطاعت نخواهیم کرد و اگر با شما جنگ کنند بطور یقین و حتما یاریتان خواهیم نمود و خدا شهادت می‏دهد به اینکه ایشان دروغگویند ( 11 ) .
مسلما اگر بنی النضیر از دیارشان بیرون شوند این منافقین با آنان بیرون نخواهند رفت و اگر با ایشان بجنگند یاریشان نخواهند نمود و بر فرض هم که یاریشان کنند در وسط کارزار فرار خواهند کرد و آن وقت خودشان هم یاری نخواهند شد ( 12 ) .
شما مسلمانان در نظر آنان ترسناکترید از خدا و این بدان جهت است که ایشان مردمی نفهمند ( 13).
اینها دسته جمعی با شما نمی‏جنگند مگر در داخل قریه‏های محکم و یا از پس دیوارها . شجاعتشان بین خودشان شدید است تو آنان را متحد می‏بینی ولی دلهایشان پراکنده است و این بدان جهت است که مردمی بی‏تعقل‏اند ( 14) .
وضع آنان درست مثل کسانی است که قبل از ایشان در همین سالهای نزدیک وبال کار خود را چشیدند و عذابی الیم هم در پی دارند ( 15) .
درست مثل شیطان که به انسان گفت کافر شو و چون کافر شد گفت من از تو بیزارم من از خدا می‏ترسم که رب العالمین است ( 16 ) .
در نتیجه عاقبت آن شیطان و آن انسان کافر این شد که هر دو برای ابد در آتشند و همین است کیفر ستمکاران ( 17) .

بیان آیات:

این آیات به حال منافقین و وعده‏هایی که به مردم بنی النضیر دادند که اگر با مسلمین بجنگید کمکتان می‏کنیم ، و اگر بیرون بروید با شما می‏آییم ، و نیز به خلف وعده‏شان اشاره می‏کند . أ لم تر الی الذین نافقوا یقولون لاخوانهم الذین کفروا من اهل الکتاب ... کلمه اخوان جمع اخوة است ، و کلمه اخوة جمع أخ - برادر است . و کلمه اخوة - به ضم همزه و ضم خاء - به معنای مشترک بودن دو نفر در انتسابشان به یک پدر است . این معنای اصلی اخوت است ، ولی بعدها در معنایش توسعه داده ، در افراد مشترک در یک عقیده ، و یا مشترک در صداقت و امثال آن نیز استعمال شده ، البته کلمه اخوة بیشتر در همان معنای اصلی به کار می‏رود . و به طوری که گفته‏اند : بیشتر مورد استعمال اخوان اشتراک در اعتقاد و امثال آن است .استفهامی که در ابتدای آیه آمده استفهام تعجبی است . و منظور از جمله الذین نافقوا  عبدالله بن ابی و یاران او است . و مراد از برادران ایشان از اهل کتاب به طوری که سیاق شهادت می‏دهد همان یهودیان بنی النضیر است ، برای اینکه مفاد آیات این است که این کفار از اهل کتاب که برادران منافقین بوده‏اند مردمی بوده‏اند که أمرشان دائر شده بین ماندن و جنگیدن بعد از جنگیدن قومی دیگر ، و یا ترک وطن کردن و رفتن . و چنین مردمی جز همان مردم بنی النضیر نمی‏توانند باشند ، چون تنها آنها بودند که بعد از بنی قینقاع چنین سرنوشتی پیدا کردند .

لئن اخرجتم لنخرجن معکم و لا نطیع فیکم احدا أبدا و ان قوتلتم لننصرنکم - این آیه حکایت کلام منافقین است ، و حرف لام در جمله لئن اخرجتم لام قسم است .  و معنایش این است که : ما سوگند می‏خوریم که هرگاه مسلمانان شما را از دیارتان بیرون کنند ما نیز از دیار خود بیرون شده ، همه جا با شما می‏آییم ، نه از شما جدا شویم ، و نه در جدا شدن از شما سخن کسی را گوش دهیم . و اگر مسلمانان به جنگ شما آیند به یاریتان آییم . و الله یشهد انهم لکاذبون - در این جمله آشکار و صریح می‏فرماید : منافقین به این وعده خود وفا نخواهند کرد .

لئن اخرجوا لا یخرجون معهم و لئن قوتلوا لا ینصرونهم در جمله قبلی به طور اجمال وعده منافقین را تکذیب می‏کرد . و در این قسمت از آیه به طور تفصیل آن را تکذیب نموده ، لام سوگند را به منظور تاکید تکرار می‏کند . و معنایش این است که : سوگند می‏خورم ، که اگر بنی النضیر از دیارشان بیرون شوند ، منافقین با ایشان بیرون نخواهند رفت . و باز سوگند می‏خورم که اگر به جنگ مبتلا شوند یاریشان نخواهند کرد .

و لئن نصروهم لیولن الادبار ثم لا ینصرون این جمله اشاره است به اینکه : بر فرضی که جنگی واقع شود - که ابدا واقع نمی‏شود و نشد - جنگی با دوام نخواهد بود ، و یاری منافقین سودی به حال یهودیان نخواهد داشت ، بلکه خود آنان پا به فرار خواهند گذاشت ، و بدون اینکه کسی یاریشان کند همه هلاک خواهند شد .

لانتم اشد رهبة فی صدورهم من الله ... همه ضمیرهای جمع به منافقین برمی‏گردد . و کلمه رهبة به معنای خشیت و ترس است . و این آیه شریفه جمله و لئن نصروهم لیولن الادبار را تعلیل نموده ، بیان می‏کند که چرا در فرض یاری دادن فرار می‏کنند . می‏فرماید : علتش این است که منافقین از شما مسلمانان بیشتر می‏ترسند تا از خدا ، و به همین جهت اگر به جنگ شما آیند در مقابل شما تاب مقاومت نمی‏آورند . این علت را با علتی دیگر تعلیل نموده ، می‏فرماید : علت بیشتر ترسیدنشان این است که مردمی نادان هستند : ذلک بانهم قوم لا یفقهون . و اشاره با کلمه ذلک به بیشتر ترسیدنشان از مؤمنین است ، و معنایش چنین است : اینکه گفتیم از شما بیشتر می‏ترسند تا از خدا ، علتش این است که مردمی بی‏شعورند ، یعنی آن طور که باید نمی‏فهمند . و اگر حقیقت امر را می‏فهمیدند ، دستگیرشان می‏شد که زمام امر به دست خداست ، نه به دست غیر خدا ، حال این غیر خدا چه مسلمانان باشند ، و چه دیگران غیر از خدای تعالی کسی قادر بر هیچ عمل خیر یا شر و نافع و ضاری نیست مگر به حول و قوه او . پس منافقین نباید از کسی جز خدا بترسند . 

لا یقاتلونکم جمیعا الا فی قری محصنة او من وراء جدر ... این آیه شریفه هم اثر رهبت منافقین از مسلمین را بیان می‏کند ، و هم اثر بزدلی یهودیان را .  می‏فرماید : بنی النضیر و منافقین هر دو طایفه از جنگیدن با شما در فضای باز خودداری می‏کنند ، و جز در قلعه‏های محکم و یا از پس و پشت دیوارها با شما کارزار نمی‏کنند . باسهم بینهم شدید - یعنی شجاعت و دلاوریشان در بین خودشان شدید است ، اما همین که با شما روبرو می‏شوند خدای تعالی رعبی از شما به دلهایشان می‏افکند ، و در نتیجه از شما سخت می‏ترسند .

تحسبهم جمیعا و قلوبهم شتی - تو ای پیامبر ! ایشان را متحد و متشکل می‏بینی ، و می‏پنداری که با هم الفت و اتحاد دارند ، ولی اینطور نیست ، دلهایشان متفرق و پراکنده است ، و همین عامل قوی برای خواری و بیچارگی ایشان است . و علت آن پراکندگی هم این است که مردمی فاقد تعقلند ، چون اگر تعقل می‏داشتند متحد گشته آرای خود را یکی می‏کردند .

کمثل الذین من قبلهم قریبا ذاقوا و بال امرهم و لهم عذاب الیم کلمه وبال به معنای عاقبت بد است . و کلمه قریبا قائم مقام ظرف است ، و به همین جهت منصوب شده ، یعنی در زمانی نزدیک . و جمله کمثل خبری است که مبتدای آن حذف شده ، تقدیرش مثلهم کمثل ... است . و معنای آیه این است که : مثل یهودیان بنی النضیر در عهدشکنی ، و در اینکه منافقین وعده دروغی نصرت به آنان دادند ، و سرانجام کارشان به جلای وطن انجامید ، مثل اقوامی است که در این نزدیکی‏ها قبل از ایشان بودند . و منظور از آن اقوام بنی قینقاع است که تیره دیگری از یهودیان مدینه بودند ، آنها هم بعد از جنگ بدر عهدشکنی کردند ، و رسول خدا (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) از سرزمین مدینه بیرونشان کرد ، و به سرزمین اذرعات فرستاد .  منافقین به آنها هم نیرنگ زدند وعده داده بودند که در باره آنان با رسول خدا (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) صحبت می‏کنند و نمی‏گذارند آن جناب بیرونشان کند . و بنی قینقاع فریب آنان را خورده سرانجام از مدینه بیرون شدند ، و وبال کار خود را چشیدند ، و در آخرت عذابی الیم دارند . بعضی از مفسرین گفته‏اند : منظور از جمله الذین من قبلهم کفار مکه است که در جنگ بدر وبال کفر خود را چشیدند . ولی بیان قبلی با سیاق آیه بهتر می‏سازد .

به هر حال مثلی که درآیه شریفه زده شده برای قوم بنی النضیر است ، نه برای منافقین ، چون از سیاق این طور استفاده می‏شود .

کمثل الشیطان اذ قال للانسان اکفر فلما کفر قال انی بری‏ء منک ... از ظاهر سیاق برمی‏آید که این مثل بیانگر حال منافقین باشد ، که بنی النضیر را فریب داده ، وعده نصرتشان دادند ، و به آن عمل نکرده ، در هنگام حاجت و سختی تنهایشان گذاشتند . و باز از ظاهر سیاق استفاده می‏شود که منظور از شیطان ، ابلیس ، و منظور از انسان ، آدم ابو البشر نیست ، بلکه منظور از اولی جنس شیطان ، و از دومی جنس آدمیان است که شیطان هر انسانی او را به سوی کفر دعوت نموده و برای اینکه دعوتش را بپذیرد متاعهای زندگی دنیا را در نظرش زینت داده ، و روگردانی از حق را با وعده‏های دروغی و آرزوهای بیجا در نظر وی جلوه می‏دهد ، و او را گرفتار کفر می‏سازد ، به طوری که در طول عمر از کفر خود خرسندی هم می‏کند تا آنکه نشانه‏های مردن یکی پس از دیگری برسند ، آن وقت به تدریج می‏فهمد آرزوهایی که شیطانش در دلش افکنده سرابی بیش نبوده و یک عمر فریب آن سراب را خورده ، و با خیال بازی می‏کرده ، آن وقت همان شیطان خود را کنار کشیده ، می‏گوید : من از تو و رفتار تو بیزارم ، و نه تنها به وعده‏هایش عمل نمی‏کند ، بلکه این سوز را هم به او می‏گذارد که انی بری‏ء منک انی اخاف الله رب العالمین .

و کوتاه سخن آنکه : مثل منافقین در اینکه مردم بنی النضیر را به مخالفت با رسول خدا (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) واداشته ، و وعده نصرتشان دادند ، و سپس بی‏وفایی کرده ، وعده خود را خلف نمودند ، نظیر مثل شیطان است در اینکه انسان را به سوی کفر می‏خواند ، و با وعده‏های دروغی‏اش فریبش داده ، به کفر وادارش می‏کند . و در آخر از او بیزاری جسته ، بعد از یک عمر کفر ورزیدن ، در روزی که بسیار به کمک نیازمند است تنهایش می‏گذارد . بعضی از مفسرین گفته‏اند : مراد از آوردن این مثل ، اشاره به داستان برصیصای عابد است که شیطان زنای با زنی را در نظرش جلوه داد ، و در آخرش به کفرش هم کشانید که داستانش در بحث روایتی آینده - ان شاء الله تعالی - خواهد آمد . بعضی دیگر گفته‏اند : منظور از این مثل که فرمود کمثل الذین من قبلهم قریبا بیان حال کفار مکه در روز جنگ بدر است که نقل این قول در سابق هم گذشت .و مراد از کلمه انسان در این مثل ابو جهل است . و منظور از اینکه فرموده شیطان به اوگفت کفر بورز همان داستانی است که خدای تعالی در این خصوص نقل نموده است : و اذ زین لهم الشیطان اعمالهم و قال لا غالب لکم الیوم من الناس و انی جار لکم فلما تراءت الفئتان نکص علی عقبیه و قال انی بری‏ء منکم انی اری ما لا ترون انی اخاف الله و الله شدید العقاب . بنا بر این احتمال ، گفتار شیطان که گفت انی اخاف الله رب العالمین کلامی جدی بوده است ، چون می‏ترسیده همان فرشتگانی که در بدر نازل شده بودند تا مؤمنین را یاری کنند ، او را عذاب کنند . و اما بنا بر دو وجه قبلی ، گفتار مذکور جدی نبوده ، بلکه نوعی استهزاء و خوار داشتن بوده است .

فکان عاقبتهما انهما فی النار خالدین فیها و ذلک جزاء الظالمین از ظاهر آیه برمی‏آید که ضمیرهای تثنیه به شیطان و انسان برمی‏گردد که نامشان در ضمن مثل گذشته آمده بود . در نتیجه در این آیه عاقبت شیطان در فریبکاری‏اش و عاقبت انسان در فریب خوردن و گمراه شدنش بیان شده ، و در آن اشاره شده که این عاقبت هم عاقبت منافقین است در وعده‏های دروغین که به بنی النضیر دادند ، و هم عاقبت بنی النضیر است در فریب خوردنشان از وعده‏های دروغی منافقین ، و در اصرارشان بر مخالفت با رسول خدا (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) . و معنای آیه روشن است .



نویسنده : پژوهشگر » ساعت 4:38 عصر روز یکشنبه 90 آذر 13

   1   2      >