سفارش تبلیغ
صبا ویژن



تفسیر بسم الله - پژوهش در تفسیر

مى‏رسد، و یا به خاطر آنست که لفظ با نامگذارى، معنى پیدا مى‏کند و از مهمل و بى معنى بودن در مى‏آید و علو و ارتفاع مى‏یابد. به هر حال بعد از کلمه" اسم"، به کلمه" اللَّه" برخورد مى‏کنیم که جامعترین نامهاى خدا است، زیرا بررسى نامهاى خدا که در قرآن مجید و یا سایر منابع اسلامى آمده نشان مى‏دهد که هر کدام از آن یک بخش خاص از صفات خدا را منعکس مى‏سازد، تنها نامى که اشاره به تمام صفات و کمالات الهى، یا به تعبیر دیگر جامع صفات جلال و جمال است همان" اللَّه" مى‏باشد به همین دلیل اسماء دیگر خداوند غالبا به عنوان صفت براى کلمه" اللَّه" گفته مى‏شود به عنوان نمونه:  :

" غفور" و" رحیم" که به جنبه آمرزش خداوند اشاره مى‏کند (فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ- بقره- 226  )

در مذاهب دیگر هنگامى که مى‏خواهند به معبود مسلمین اشاره کنند" اللَّه" را ذکر مى‏کنند، زیرا توصیف خداوند به اللَّه مخصوص مسلمانان است.

3رحمت عام و خاص خدا  .

مشهور در میان گروهى از مفسران این است که صفت" رحمان"، اشاره به رحمت عام خدا است که شامل دوست و دشمن، مؤمن و کافر و نیکوکار و بدکار مى‏باشد، زیرا مى‏دانیم" باران رحمت بى‏حسابش همه را رسیده، و خوان نعمت بى‏دریغش همه جا کشیده" همه بندگان از مواهب گوناگون حیات بهره‏مندند، و روزى خویش را از سفره گسترده نعمتهاى بى‏پایانش بر مى‏گیرند، این همان رحمت عام او است که پهنه هستى را در بر گرفته و همگان در دریاى آن غوطه‏ورند  .

ولى" رحیم" اشاره به رحمت خاص پروردگار است که ویژه بندگان مطیع و صالح و فرمانبردار است، زیرا آنها به حکم ایمان و عمل صالح، شایستگى این را یافته‏اند که از رحمت و بخشش و احسان خاصى که آلودگان و تبهکاران از آن سهمى ندارند، بهره‏مند گردند.

تنها چیزى که ممکن است اشاره به این مطلب باشد آنست که" رحمان" در همه جا در قرآن به صورت مطلق آمده است که نشانه عمومیت آنست، در حالى که" رحیم" گاهى به صورت مقید ذکر شده که دلیل بر خصوصیت آن است مانند وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً:" خداوند نسبت به مؤمنان رحیم است" (احزاب- 43) و گاه به صورت مطلق مانند سوره حمد) تفسیر نمونه، ج‏1، ص20-22  .

در روایتى نیز از امام صادق ع مى‏خوانیم که فرمود:  :

و اللَّه اله کل شی‏ء، الرحمن بجمیع خلقه، الرحیم بالمؤمنین خاصة  :

خداوند معبود همه چیز است، نسبت به تمام مخلوقاتش رحمان، و نسبت به خصوص مؤمنان رحیم است. کافى و توحید صدوق و معانى الاخبار (طبق نقل المیزان)

در حدیث دیگرى از امام صادق ع نقل شده:

الرحمن اسم خاص، بصفة عامة، و الرحیم اسم عام بصفة خاصة  :

" رحمان اسم خاص است اما صفت عام دارد" (نامى است مخصوص خدا ولى مفهوم رحمتش همگان را در بر مى‏گیرد) ولى" رحیم" اسم عام است به صفت خاص (نامى است که بر خدا و خلق هر دو گفته مى‏شود اما اشاره به رحمت ویژه مؤمنان دارد) « (2) مجمع البیان جلد 1 صفحه 21  .

  (با این همه گاه مى‏بینیم که رحیم نیز به صورت یک وصف عام استعمال مى‏شود البته هیچ مانعى ندارد که تفاوتى که گفته شد در ریشه این دو لغت باشد، اما استثناهایى نیز در آن راه یابد  .

در دعاى بسیار ارزنده و معروف امام حسین ع بنام دعاى عرفه مى‏خوانیم  :

یا رحمان الدنیا و الاخرة و رحیمهما:

" اى خدایى که رحمان دنیا و آخرت تویى و رحیم دنیا و آخرت نیز تویى"

سخن خود را در این بحث با حدیث پر معنى و گویایى از پیامبر اکرم ص پایان مى‏دهیم آنجا که فرمود

: ان اللَّه عز و جل مائة رحمة، و انه انزل منها واحدة الى الارض فقسمها بین خلقه بها یتعاطفون و یتراحمون، و اخر تسع و تسعین لنفسه یرحم بها عباده یوم القیامة!:

" خداوند بزرگ صد باب رحمت دارد که یکى از آن را به زمین نازل کرده است، و در میان مخلوقاتش تقسیم نموده و تمام عاطفه و محبتى که در میان مردم است از پرتو همان است، ولى نود و نه قسمت را براى خود نگاه داشته و در قیامت بندگانش را مشمول آن میسازد   

- چرا صفات دیگر خدا در" بِسْمِ اللَّهِ" نیامده است؟!4

این موضوع قابل توجه است که تمام سوره‏هاى قرآن با بسم اللَّه شروع مى‏شود (بجز سوره برائت آن هم به دلیلى که سابقا گفتیم) و در بِسْمِ اللَّهِ پس از نام ویژه" اللَّه" تنها روى صفت" رحمانیت و رحیمیت" او تکیه مى‏شود، و این سؤال‏انگیز است که چرا سخنى از بقیه صفات در این موضع حساس به میان نیامده؟

اما با توجه به یک نکته، پاسخ این سؤال روشن مى‏شود و آن اینکه در آغاز هر کار لازم است از صفتى استمداد کنیم که آثارش بر سراسر جهان پرتوافکن است، همه موجودات را فرا گرفته و گرفتاران را در لحظات بحرانى نجات بخشیده است..

بهتر است این حقیقت را از زبان قرآن بشنوید آنجا که مى‏گوید: وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ‏ءٍ:" رحمت من همه چیز را فرا گرفته است" (اعراف- 156).

و در جاى دیگر از زبان حاملان عرش خدا مى‏خوانیم رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ رَحْمَةً:" خدایا رحمت خود را بر همه چیز گسترده‏اى" (مؤمن- 7

از سوى دیگر مى‏بینیم پیامبران براى نجات خود از چنگال حوادث سخت و طاقت‏فرسا و دشمنان خطرناک، دست به دامن رحمت خدا مى‏زدند: قوم" موسى" براى نجات از چنگال فرعونیان مى‏گویند و نجنا برحمتک:" خدایا ما را به رحمت خود رهایى بخش" (یونس- 86  ).

در مورد" هود" و پیروانش چنین مى‏خوانم: فَأَنْجَیْناهُ وَ الَّذِینَ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا:" هود و پیروانش را به وسیله رحمت خویش (از چنگال دشمنان) رهایى بخشیدیم" (اعراف- 72  )

(در تفسیر قرطبى از امام صادق علیه السلام نقل شده است: «بِسْمِ اللَّهِ تاج سوره‏هاست.

درتفسیرنور سیمای بسم الله این طور بیان شده است:

1بِسْمِ اللَّهِ» نشانگر رنگ و صبغه‏ى الهى و بیانگر جهت‏گیرى توحیدى ماست.

   «بِسْمِ اللَّهِ »2

رمز توحید است و ذکر نام دیگران به جاى آن رمز کفر، و قرین کردن نام خدا با نام دیگران، نشانه‏ى شرک. نه در کنار نام خدا، نام دیگرى را ببریم و نه به جاى نام او.

3بِسْمِ اللَّهِ» رمز بقا و دوام است. زیرا هر چه رنگ خدایى نداشته باشد، فانى است.)                        تفسیر نور، ج‏1، ص: 20



نویسنده : قرآن پژوه » ساعت 3:45 عصر روز سه شنبه 90 دی 6


در یکى از دو قولش معتقدند که جزء سوره است، همچنین علماى امامیه و از صحابه- طبق گفته آنان على ع و ابن عباس و عبد اللَّه بن عمر و ابو هریره، و از علماى تابعین سعید بن جبیر و عطا و زهرى و ابن المبارک این عقیده را برگزیده‏اند  .

سپس اضافه مى‏کند مهمترین دلیل آنها اتفاق همه صحابه و کسانى که بعد از آنها روى کار آمدند بر ذکر" بِسْمِ اللَّهِ" در قرآن در آغاز هر سوره‏اى- جز سوره برائت- است، در حالى که آنها متفقا توصیه مى‏کردند که قرآن را از آنچه جزء قرآن نیست پیراسته دارند، و به همین دلیل" آمین" را در آخر سوره فاتحه ذکر نکرده‏اند   ...

سپس از مالک و پیروان ابو حنیفه و بعضى دیگر نقل مى‏کند که آنها بِسْمِ اللّهَ را یک آیه مستقل مى‏دانستند که براى بیان آغاز سوره‏ها و فاصله میان آنها نازل شده است  .

و از احمد (فقیه معروف اهل تسنن) و بعضى از قاریان کوفه نقل مى‏کند که آنها بِسْمِ اللَّهِ را جزء سوره حمد مى‏دانستند نه جزء سایر سوره‏ها. از مجموع آنچه گفته شده چنین استفاده مى‏شود که حتى اکثریت قاطع اهل تسنن نیز بِسْمِ اللَّهِ را جزء سوره مى‏دانند؛) تفسیر نمونه، ج‏1، ص:18-17  .

در اینجا بعضى از روایاتى را که از طرق شیعه و اهل تسنن در این زمینه نقل شده یادآور مى‏شویم:

" معاویة بن عمار" از دوستان" امام صادق ع مى‏گوید از امام پرسیدم هنگامى که به نماز بر مى‏خیزم" بِسْمِ اللَّهِ" را در آغاز حمد بخوانم؟ فرمود بلى مجددا سؤال کردم هنگامى که حمد تمام شد و سوره‏اى بعد از آن مى‏خوانم" بسم اللَّه" را با آن بخوانم؟ باز فرمود آرى « (2) کافى جلد 3 صفحه 312 2  » »

  2- دارقطنى از علماى سنت به سند صحیح از على ع نقل مى‏کند که مردى از آن حضرت پرسید" السبع المثانى" چیست؟ فرمود: سوره حمد است، عرض کرد: سوره حمد شش آیه است فرمود: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ نیز آیه‏اى از آن است" « (3) الاتقان جلد اول صفحه 136 3  »

3-بیهقى محدث مشهور اهل سنت با سند صحیح از طریق ابن جبیر از ابن عباس چنین نقل مى‏کند: استرق الشیطان من الناس، اعظم آیة من القرآن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ:" مردم شیطان صفت، بزرگترین آیه قرآن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ را سرقت کردند" (اشاره به اینکه در آغاز سوره‏ها آن را نمى‏خوانند) «   بیهقى جلد 2 صفحه 50 1»

تنها ایراد قابل ملاحظه‏اى که مخالفان در این رابطه دارند این است که مى‏گویند در شمارش آیات سوره‏هاى قرآن (بجز سوره حمد) معمولا بِسْمِ اللَّهِ را یک آیه حساب نمى‏کنند، بلکه آیه نخست را بعد از آن قرار مى‏دهند.

پاسخ این سؤال را" فخر رازى" در تفسیر کبیر به روشنى داده است آنجا که مى‏گوید: هیچ مانعى ندارد که بِسْمِ اللَّهِ در سوره حمد به تنهایى یک آیه باشد و در سوره‏هاى دیگر قرآن جزئى از آیه اول محسوب گردد. (بنا بر این مثلا در سوره کوثر" بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ" همه یک آیه محسوب مى‏شود).

به هر حال مساله آن قدر روشن است که مى‏گویند: یک روز معاویه در دوران حکومتش در نماز جماعت بِسْمِ اللَّهِ را نگفت، بعد از نماز جمعى از مهاجران و انصار فریاد زدند أ سرقت ام نسیت؟:" آیا بِسْمِ اللَّهِ را دزدیدى یا فراموش کردى"؟ (1) بیهقى جلد 2 صفحه 50

به فرمایش علامه طباطبایی [غرض از سراسر قرآن یک امر است و آن هدایت، این یک امر با نام خدا آغاز شده‏]علاوه براین درتفسیرایشان آمده هر یک از این سوره‏ها طائفه‏اى از کلام خدا است، که براى خود و جداگانه، وحدتى دارند، نوعى از وحدت، که نه در میان ابعاض یک سوره هست، و نه میان سوره‏اى و سوره‏اى دیگر.

و نیز از اینجا مى‏فهمیم که اغراض و مقاصدى که از هر سوره بدست مى‏آید مختلف است، و هر سوره‏اى غرضى خاص و معناى مخصوصى را ایفاء مى‏کند، غرضى را که تا سوره تمام نشود

آن غرض نیز تمام نمى‏شود، و بنا بر این جمله (بسم اللَّه) در هر یک از سوره‏ها راجع به آن غرض واحدى است که در خصوص آن سوره تعقیب شده است.

پس بسم اللَّه در سوره حمد راجع به غرضى است که در خصوص این سوره هست و آن معنایى که از خصوص این سوره بدست مى‏آید، و از ریخت این سوره برمى‏آید حمد خدا است، اما نه تنها بزبان، بلکه باظهار عبودیت، و نشان دادن عبادت و کمک خواهى و در خواست هدایت است، پس کلامى است که خدا به نیابت از طرف بندگان خود گفته، تا ادب در مقام اظهار عبودیت را به بندگان خود بیاموزد و اظهار عبودیت از بنده خدا همان عملى است که مى‏کند، و قبل از انجامش بسم اللَّه مى‏گوید، و امر ذى بال و مهم همین کارى است که اقدام بر آن کرده، پس ابتدا به نام خداى سبحان هم راجع به او است، و معنایش این است: خدایا من به نام تو عبودیت را براى تو آغاز مى‏کنم، پس باید گفت: متعلق باء در بسم اللَّه سوره حمد" ابتداء" است، در حقیقت مى‏خواهیم اخلاص در مقام عبودیت، و گفتگوى با خدا را به حد کمال برسانیم، و بگوئیم پروردگارا حمد تو را با نام تو آغاز مى‏کنم، تا این عملم نشانه و مارک تو را داشته باشد، و خالص براى تو باشد، ممکن هم هست همانطور که قبلا گفتیم متعلق آن فعل (ابتداء) باشد، و معنایش این باشد که خدایا من خواندن سوره و یا قرآن را با نام تو آغاز مى‏کنم، بعضى هم گفته‏اند: (باء) استعانت است، و لکن معنى ابتداء مناسب‏تر است، براى اینکه در خود سوره، مسئله استعانت صریحا آمده، و فرمود: (إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ)، دیگر حاجت به آن نبود که در بسم اللَّه نیز آن را بیاورد.)                        ترجمه المیزان، ج‏1، ص 26-27

(اللَّه جامعترین نام خداوند    

در جمله" بِسْمِ اللَّهِ" نخست با کلمه" اسم" روبرو مى‏شویم که به گفته علماى ادبیات عرب اصل آن از" سمو" (بر وزن غلو) گرفته شده که به معنى بلندى و ارتفاع است، و اینکه به هر نامى" اسم" گفته مى‏شود به خاطر آنست که مفهوم آن بعد از نامگذارى از مرحله خفا و پنهانى به مرحله بروز و ظهور و ارتفاع



نویسنده : قرآن پژوه » ساعت 3:43 عصر روز سه شنبه 90 دی 6


و نیز مى‏بینیم امام باقر ع مى‏فرماید:" سزاوار است هنگامى که کارى را شروع مى‏کنیم، چه بزرگ باشد چه کوچک، بسم اللَّه بگوئیم تا پر برکت و میمون باشد  "

کوتاه سخن اینکه پایدارى و بقاء عمل بسته به ارتباطى است که با خدا دارد؛ به همین مناسبت خداوند بزرگ در نخستین آیات که به پیامبر وحى شد دستور مى‏دهد که در آغاز شروع تبلیغ اسلام این وظیفه خطیر را با نام خدا شروع کند: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّ (سوره مبارک علق.آیه1)

و مى‏بینیم حضرت نوح ع در آن طوفان سخت و عجیب هنگام سوار شدن بر کشتى و حرکت روى امواج کوه پیکر آب که هر لحظه با خطرات فراوانى روبرو بود براى رسیدن به سر منزل مقصود و پیروزى بر مشکلات به یاران خود دستور مى‏دهد که در هنگام حرکت و در موقع توقف کشتى" بِسْمِ اللَّهِ" بگویند (وَ قالَ ارْکَبُوا فِیها بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها) (سوره هود آیه 41

و آنها این سفر پر مخاطره را سرانجام با موفقیت و پیروزى پشت سر گذاشتند و با سلامت و برکت از کشتى پیاده شدند چنان که قرآن مى‏گوید: قِیلَ یا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا وَ بَرَکاتٍ عَلَیْکَ وَ عَلى‏ أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَکَ (سوره هود آیه 48  ).

و نیز سلیمان در نامه‏اى که به ملکه سبا مى‏نویسد سر آغاز آن را" بسم اللَّه" قرار مى‏دهد (إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ ...) (سوره نحل آیه 30  ).

و باز روى همین اصل، تمام سوره‏هاى قرآن- با بسم اللَّه آغاز مى‏شود تا هدف اصلى که همان هدایت و سوق بشر به سعادت است از آغاز تا انجام با موفقیت و پیروزى و بدون شکست انجام شود  .

تنها سوره توبه است که بسم اللَّه در آغاز آن نمى‏بینیم چرا که سوره توبه با اعلان جنگ به جنایتکاران مکه و پیمان‏شکنان آغاز شده، و اعلام جنگ با توصیف خداوند به" رحمان و رحیم" سازگار نیست  .

در اینجا توجه به یک نکته لازم است و آن اینکه ما در همه جا بسم اللَّه مى‏گوئیم چرا نمى‏گوئیم بسم الخالق یا بسم الرازق و مانند آن؟! نکته این است که" اللَّه" چنان که به زودى خواهیم گفت، جامعترین نامهاى خدا است و همه صفات او را یک جا بازگو مى‏کند، اما نامهاى دیگر اشاره به بخشى از کمالات او است، مانند خالقیت و رحمت او و مانند آن.

از آنچه گفتیم این حقیقت نیز روشن شد که گفتن" بسم اللَّه" در آغاز هر کار هم به معنى" استعانت جستن" به نام خدا است، و هم" شروع کردن به نام او" و این دو یعنى" استعانت" و" شروع" که مفسران بزرگ ما گاهى آن را از هم تفکیک کرده‏اند و هر کدام یکى از آن دو را در تقدیر گرفته‏اند به یک ریشه باز مى‏گردد، خلاصه این دو لازم و ملزوم یکدیگرند یعنى هم با نام او شروع مى‏کنم و هم از ذات پاکش استمداد مى‏طلبم

به هر حال هنگامى که کارها را با تکیه بر قدرت خداوند آغاز مى‏کنیم خداوندى که قدرتش ما فوق همه قدرتها است، سبب مى‏شود که از نظر روانى نیرو و توان بیشترى در خود احساس کنیم، مطمئنتر باشیم، بیشتر کوشش کنیم، از عظمت مشکلات نهراسیم و مایوس نشویم، و ضمنا نیت و عملمان را پاکتر و خالصتر کنیم  .

و این است رمز دیگر پیروزى به هنگام شروع کارها به نام خدا  .

گر چه هر قدر در تفسیر این آیه سخن بگوئیم کم گفته‏ایم چرا که معروف است" على ع از سر شب تا به صبح براى" ابن عباس" از تفسیر" بِسْمِ اللَّهِ" سخن مى‏گفت، صبح شد در حالى که از تفسیر" با" بِسْمِ اللَّهِ فراتر نرفته بود" ولى با حدیثى از همان حضرت این بحث را همین جا پایان مى‏دهیم، و در بحثهاى آینده مسائل دیگرى در این رابطه خواهیم داشت  .

" عبد اللَّه بن یحیى" که از دوستان امیر مؤمنان على ع بود به خدمتش آمد و بدون گفتن بسم اللَّه بر تختى که در آنجا بود نشست، ناگهان بدنش منحرف شد و بر زمین افتاد و سرش شکست، على ع دست بر سر او کشید و زخم او التیام یافت بعد فرمود: آیا نمى‏دانى که پیامبر از سوى خدا براى من حدیث کرد که هر کار بدون نام خدا شروع شود بى سرانجام خواهد بود، گفتم پدر و مادرم به فدایت باد مى‏دانم و بعد از این ترک نمى‏گویم، فرمود: در این حال بهره‏مند و سعادتمند خواهى شد) تفسیر نمونه، ج‏1، ص13-16  .

امام صادق ع هنگام نقل این حدیث فرمود: بسیار مى‏شود که بعضى از شیعیان ما بسم اللَّه را در آغاز کارشان ترک مى‏گویند و خداوند آنها را با ناراحتى مواجه مى‏سازد تا بیدار شوند و ضمنا این خطا از نامه اعمالشان شسته شود" «1  »

(1) سفینة البحار جلد اول صفحه 633. [.....]

درتفسیرنمونه دررابطه با این نام مقدس چهارنکته آمده که به آنها می پردازیم:

(نکته‏ها:

1- آیا بسم اللَّه جزء سوره است؟!

در میان دانشمندان و علماء شیعه اختلافى در این مساله نیست، که بِسْمِ اللَّهِ جزء سوره حمد و همه سوره‏هاى قرآن است، اصولا ثبت" بِسْمِ اللَّهِ" در متن قرآن مجید در آغاز همه سوره‏ها، خود گواه زنده این امر است، زیرا مى‏دانیم در متن قرآن چیزى اضافه نوشته نشده است، و ذکر" بِسْمِ اللَّهِ" در آغاز سوره‏ها از زمان پیامبر ص تا کنون معمول بوده است.

و اما از نظر دانشمندان اهل تسنن، نویسنده تفسیر المنار جمع‏آورى جامعى از اقوال آنها به شرح زیر کرده است:

در میان علما گفتگو است که آیا بِسْمِ اللَّهِ در آغاز هر سوره‏اى جزء سوره است یا نه؟ دانشمندان پیشین از اهل مکه اعم از فقهاء و قاریان قرآن از جمله ابن کثیر و اهل کوفه از جمله عاصم و کسایى از قراء، و بعضى از صحابه و تابعین از اهل مدینه، و همچنین شافعى در کتاب جدید، و پیروان او و ثورى و احمد



نویسنده : قرآن پژوه » ساعت 3:42 عصر روز سه شنبه 90 دی 6


 

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

اللَّه  :

علم (اسم) خداوند تبارک و تعالى است، بعضى گویند اصل آن اله است، همزه‏اش حذف شده و الف و لام بر آن اضافه گشته و لام در لام ادغام گردیده است، صاحب قاموس گوید: اصحّ آنست که علم غیر مشتقّ است  .

باید دانست: در این کلمه صفت بخصوص از صفات حق تعالى منظور نیست و آن فقط علم ذات بارى است، ولى التزاما بجمیع صفات خدا دلالت دارد و شاید از این جهت گفته‏اند: اللَّه نام ذات واجب الوجودى است که جامع تمام صفات کمال است. این لفظ مبارک مجموعا دو هزار و هفتصد و دو بار در قرآن مجید آمده است پنج بار «اللّهم» و بقیّه «اللَّه» (المعجم المفهرس  ).

وجود حق تعالى و توحید او اساس دین مبین اسلام و تمام ادیان آسمانى است، هیچ دینى و هیچ دانشمندى، موقعیّت و عظمت و وجود و صفات خدا را مانند قرآن تعریف نکرده و نشان نداده است                        قاموس قرآن، ج‏1، ص: 9

   أله: الإِلَهُ: الله عز و جل، و کل ما اتخذ من دونه معبوداً إلَهٌ عند متخذه، و الجمع آلِهَةٌ. و الآلِهَةُ: الأَصنام، سموا بذلک لاعتقادهم أَن العبادة تَحُقُّ لها، و أَسماؤُهم تَتْبَعُ اعتقاداتهم لا ما علیه الشی‏ء فی نفسه، و هو بَیِّنُ الإِلَهةِ و الأُلْهانیَّةِ: و فی حدیث

وُهَیْب بن الوَرْد: إذا وقع العبد فی أُلْهانیَّة الرَّبِّ، و مُهَیْمِنِیَّة الصِّدِّیقین، و رَهْبانِیَّةِ الأَبْرار لم یَجِدْ أَحداً یأْخذ بقلب لسان العرب، ج‏13، ص: 46    

رحم: الرحمن الرحیم: اسمان مشتقان من الرحمة، و رحمة الله وسعت کل شی‏ء، (و هو أرحم الراحمین) «1» (1) زیادة من التهذیب مما نسب إلى اللیث

  ، و یقال: ما أقرب رحم فلان إذا کان ذا مرحمة و بر، و قوله- جل و عز- وَ أَقْرَبَ رُحْماً

  ، أی أبر بالوالدین من القتیل الذی قتله الخضر- علیه السلام-، [و کان الأبوان مسلمین و الابن کان کافرا فولد لهما بعد بنت فولدت نبیا، و أنشد  :

          أحنى و أرحم من أم بواحدها             رحما و أشجع من ذی لبدة ضاری) «2  »

 (2) ما بین القوسین من التهذیب و مثله فی اللسان، و أما فی الأصول المخطوطة فقد جاء: و کانت ابنة ولدت بنتا و الابن کان کافرا. و لا وجود للبیت فی الأصول المخطوطة     

                        (لسان العرب، ج‏12، ص: 230  ))

تفسیر

(بسیار مى‏شود که مردم، عملى را که مى‏کنند، و یا مى‏خواهند آغاز آن کنند، عمل خود را با نام عزیزى و یا بزرگى آغاز مى‏کنند، تا باین وسیله مبارک و پر اثر شود، و نیز آبرویى و احترامى به خود بگیرد، و یا حد اقل باعث شود که هر وقت نام آن عمل و یا یاد آن به میان مى‏آید، به یاد آن عزیز نیز بیفتند  .

[آغاز نمودن اعمال و گفتار با نام خدا ادب است و عمل را خدایى و نیک فرجام مى‏کند ]

عین این منظور را در نامگذاریها رعایت مى‏کنند، مثلا مى‏شود که مولودى که برایشان متولد مى‏شود، و یا خانه، و یا مؤسسه‏اى که بنا مى‏کنند، بنام محبوبى و یا عظیمى نام مى‏گذارند، تا آن نام با بقاء آن مولود، و آن بناى جدید، باقى بماند، و مسماى اولى به نوعى بقاء یابد، و تا مسماى دومى باقى است باقى بماند، مثل کسى که فرزندش را به نام پدرش نام مى‏گذارد، تا همواره نامش بر سر زبانها بماند، و فراموش نشود.این معنا در کلام خداى تعالى نیز جریان یافته، خداى تعالى کلام خود را به نام خود که عزیزترین نام است آغاز کرده، تا آنچه که در کلامش هست مارک او را داشته باشد، و مرتبط با نام او باشد، و نیز ادبى باشد تا بندگان خود را به آن ادب، مؤدب کند، و بیاموزد تا در اعمال و افعال و گفتارهایش این ادب را رعایت نموده، آن را با نام وى آغاز نموده، مارک وى را به آن بزند، تا عملش خدایى شده، صفات اعمال خدا را داشته باشد، و مقصود اصلى از آن اعمال، خدا و رضاى او باشد، و در نتیجه باطل و هالک و ناقص و ناتمام نماند، چون به نام خدایى آغاز شده که هلاک و بطلان در او راه ندارد..

خواهید پرسید که دلیل قرآنى این معنا چیست؟ در پاسخ مى‏گوئیم دلیل آن این است که خداى تعالى در چند جا از کلام خود بیان فرموده: که آنچه براى رضاى او و به خاطر او و به احترام او انجام نشود باطل و بى اثر خواهد بود، و نیز فرموده: بزودى بیک یک اعمالى که بندگانش انجام داده مى‏پردازد، و آنچه به احترام او و به خاطر او انجام نداده‏اند نابود و هباء منثورا مى‏کند، و آنچه به غیر این منظور انجام داده‏اند، حبط و بى اثر و باطل مى‏کند، و نیز فرموده: هیچ چیزى جز وجه کریم او بقاء ندارد، در نتیجه هر چه به احترام او و وجه کریمش و به خاطر رضاى او انجام شود، و به نام او درست شود باقى مى‏ماند، چون خود او باقى و فنا ناپذیر است، و هر امرى از امور از بقاء، آن مقدار نصیب دارد، که خدا از آن امر نصیب داشته باشد.) ترجمه المیزان، ج‏1، ص: 24-25

و نیز این معنا همانست که حدیث مورد اتفاق شیعه و سنى آن را افاده مى‏کند، و آن این است که رسول خدا (ص) فرمود: (هر امرى از امور که اهمیتى داشته باشد، اگر به نام خدا آغاز نشود، ناقص و أبتر مى‏ماند، و به نتیجه نمى‏رسد) «1

تفسیر صافى ج 1 ص52

وبازدر حدیث معروفى از پیامبر ص مى‏خوانیم:

کل امر ذی بال لم یذکر فیه اسم اللَّه فهو ابتر:

" هر کار مهمى که بدون نام خدا شروع شود بى‏فرجام است" «1»

(1) بحار جلد 16 باب 58 (طبق تفسیر البیان جلد 1 صفحه 461)

(امیر مؤمنان على ع پس از نقل این حدیث اضافه مى‏کند" انسان هر کارى را مى‏خواهد انجام دهد باید بسم اللَّه بگوید یعنى با نام خدا این عمل را شروع مى‏کنم، و هر عملى که با نام خدا شروع شود خجسته و مبارک است.

 



نویسنده : قرآن پژوه » ساعت 3:41 عصر روز سه شنبه 90 دی 6